Police man

Police man
Part 16
ا/ت: تروجدت بگوو
کوک: نچ
***
گارسون: بفرمایید
**
کوک: بریم؟.. مامان و بابام و بقیع منتظر ما هستن
ا/ت: بریم*
*
کوک:سلام به همگی دست ا/ت رو گرفتم*
ا/ت:سلام
م/ت: عشقممم بهت تبریککک میگمممم‌ ( خوشحالی)
ا/ت: چرا؟ ( تعجب)( علامت دادن نه)
د/ک( دخترخاله کوک): چی میگی تو..
کوک: یکی میشه بگه اینجا چه اتفاقی می افته؟
د/ک: خانومت..( ا/ت علامت میداد که نگیم)
م/ک: عزیزم اون حق دارع بدونه
کوک: ا/ت چیشده
ب/ک: کوک داری بابا میشی
کوک؛ چی ( نگاهی به ا/ت) چرا بهم نگفتی؟ ( عصبی) باید همون موقعی که میفهمیدی بهم میگفتی..این حقمع
م/ک: کوک..( نگران)
ا/ت: نمیدونم..ولی..
کوک: ولی چی..حالا کی فهمیدی؟
ا_ت:همون روزی که من فهمیدم جنابعالی عضو اف بی آی هستید بخاطر همون حالم بد بود
کوک: و تو هم بهم نگفتی
ب/ک: بچها دعوا نکنین..عوض اینکه خوشحال باشید دارید سر هم غرغر میکنید؟!
کوک: بابا یک دقیقه صبر کن..
ا/ت: ببخشیدا شما وقتی قانونامو میزاری زیر پا من نمیتونم قوانین تو رو زیرپا بذارم؟.. ببخشید که جسارت کردم( عصبانی)
م/ت: ا/ت برای بچه خوب نیست..عصبانیت
کوک: میتونستی که بهم بگی
م/ت: کوک بسه دیگه تو هم خوشت میاد طولش بدی یع اشتباه تو کردی یک اشتباه ا/ت..
ا/ت: من میرم بیرون ( عصبی)
کوک: کجا؟
ا/ت: جهنممممم.. جایی که برای بچم خوب باشه