part

part 216
سوزومه: ام
جنیور: چیزی شده
سوزومه: خیلی وقت تنهای تو یه اتاق نخوابیدم
جنیور: میخوای که تو اتاقت بخوابم
سوزومه: اوم... ولی مجبور نیستی خودم یکاریش میکنم هرچی نباشه باید عادت کنم
جنیور: مشکلی نیست
باهم وارد اتاقش شدن
جنیور: من رخت پهن میکنم زمین رو زمین میخوابم تو راحت باش
سوزومه: نه نیازی نیست میتونی اون ور تخت با فاصله بخوابی
جنیور: اوکی فرقی نمیکنه
سوزومه لباس خوابشو برداشتو رفت تو حموم لباسشو عوض کرد اومد بیرون جنیور روتخت دراز کشیده بود سوزومه هم رفت اون ور تخت دراز کشید
راستش سوزومه میخواست برای اخرین بارم که شده دوباره با جنیور روی تخت بخوابه حتی با فاصله دیگه چشاش گرن گرفته بود تو خواب بیداری بود که دست کسی دورش حلقه شد و به طرف خودش کشید جنیور سوزومه رو تو بقلش فشرد
جنیور: سوزی میدونی خیلی برام سخته فاصلمو باهات حفظ کنم خیلی سخته که به تظاهر کردن که هیچ رابطه ای باهم نداریم ادامه بدم. چرا، چرا تو اون روز مارو دیدی کاشکی حداقل اجازه میدادی بهت توضیح بدم بهت ثابت کنم که اون چیزی که دیدی چیزی جز سوتفاهم نیست اون روز تو شرکت اتاقی افتاد باید میرفتم چند باری به ری زنگ زدن گوشیش خاموش بود بخواطر همین به خودم گفتم سری میرمو میام وقتی برگشتم خونه نو رفته بودی تو راه دانشگاه امیلی بهم پیام داد گفت میخواد یچیز خیلی مهم بگه و ضروریه پس به گفتش رفتم پشت ساختمون امیلی بهم یه جعبه کوچی داد و بهم گفت برای بدست اوردن قلبم بهش فرصت بدم ولی من حلقه رو برگردوندم اونم حلقه رو دستش کرد گفت که میخواد اونو تا ابد بپوشه تا برای قلبش حک شه کت عاشق کسی که عاشق نشو ازم خواهش برای اولین و اخرین بار بغلش کنم منم از روی دلسوزی این کارو کردم وقتی دنبالت گشتم تو داشگاه نبودی خیلی نگرانت شده بودمو همجارو گشتم که هارو گفت برای استراحت رفتی و گذاشتم به حال خودت باشی ولی بعد چند روز پیام دادگاه اومد تو دادگاه هم نتونستم هیچ زری بزنمو تو ازم جداشدی..... پس بخم حق بده که بهت بگم در حقم ظلم کرد حتی در حق خودت سوزی خیلی احمقم نه اخه کی با کسی که خواب حرف ولی این کار همیشگیم بود این که حرفایی که نمیتونم بگم رو وقتی خوابی بگو خیلی بی عرضه ام نه منو ببخشید ببخشید که همچین ادم نحسی وارد زندگیت شد یعنی میتونی منو ببخشی و میزاری صاحب قلبو روح و جسمت باشم واقعا ارزش بخشیده شدن رو دارمـ...