زمان دکتر رومانتیک من

زمان دکتر رومانتیک من
part②
لیزگه
صبح بیدار شدم رفتم حموم تا تمیز شم از حموم اومدم رفتم موهام با اتو حالت دار کردم بعد یه لباس دوکمه دار سفید با شلوار سیاه پوشیدم و سوار ماشین شدم راه اوفتادم به سمت کافی شاپ

یازگی: اومدم با ماشین اول ایلول سوار کردم بعد بقیه رو رفتیم به سمت کافی شاپ
چند دقیقه بعد رسیدیم یه جای انتخاب کردیم که مخصوص تولد بود با گارسون هم هماهنگ کرده بودیم
چند دقیقه بعد لیزگه رسید
یازگی: لیزگههه بیا اینجا
لیزگه: اومدم
باهام گپ زدیم
یازگی: به بهونه کیک گفتم من برم سرویس بهداشتی
کیک رو از گارسون گرفتم و رفتم سمت لیزگه و همگی گفتیم تولد تولد تولدت مبارک
لیزگه: واییی بچه ها خیلی سوپرایز شدم انقدری که سرم شلوغ بود یادم رفته بود تولدمه
ملیس: خوب دیگه لیزگه اول یه ارزو ی قشنگ بکن بعد شمع هارو فت کن
لیزگه: ارزو میکنم که یه پسر خوشتیپ وارد زندگیم شه
دیلار: اوف چه ارزو ی 🤤
ایلول: لیزگه من فردا یه پارتی میخوام بگیر همه میان تو هم میایی؟
لیزگه: اره چرا کنه
ایلول: پس منتطرتم 💫
خوب بعد از چند ساعت رفتیم خونه هامون
شیما: دخترم بیا شام
لیزگه: گرسنه نیستم
شیما: باش اگه گرسنه شدی غذا هست دختر قشنگم

ادامه دارد💅
این پارت ۳۰ بشه پارت بعدی رو میزارم پس حمایت کنید
#آسدور #آسیه #دوروک #سوسعم #عمر #سوسن #آیبر #برک #آیبیکه #یاستول #تولگا #یاسمین #سارپ #جانسو #ملیس_مینکاری #رجب_اوستا #ییعت_کوچاک #لیزگه_جومرت #سوبورجو_یازگی_جوشکون #اونور_سعید_یاران #خواهران_برادران #داستان_یک_شب #بوراک_دنیز#قصه_یک_شب #دریا_پینار_آک #جانفزا #ماهیر #ماهجان