تنفر تا عشق

#تنفر_تا_عشق
#پارت_11
#اد_جئون
همینطوری داشتم دست و پا میزدم که یکی منو اورد بالا نگاش کردم دیدم تهیونگ بود با بالا تنه لخت، منو گذاشت لبه استخر خودشم اومد بالا
ته :وقتی شنا بلد نیستی چرا میپری ت اب؟اونم ت این هوای سرد؟
ات خب چیزع...
ویو ته : رفته بودم یونتان رو بیارم وقتی اومدم ت عمارت دیدم ت استخر یکی دارع دست و پا میزع رفتم جلوتر که دیدم اته پیرهنمو دراوردمو اوردمش بالا

ته :وقتی شنا بلد نیستی چرا میپری ت اب؟اونم ت این هوای سرد؟
ات خب چیزع...عااا چه سگ قشنگی داریی
ته :خوب بلد نیستی بحث رو عوض کنی!
ات:حیح
ویو ته : یونتان رو گزاشتم پیش ات بعد رفتم دفتر کوک چون کارم داشت وقتی رفتم پرسید که چر خیسم و منم ماجرا رو گفتم که گفت
کوک:اخر با این کاراش خدشو ب کشتن میدع!
ویو ات :بعد اینکه ته رفت رفتم لباسمو عوض کردمو و موهامو خشک کردم بعد رفتم پایین به سگه نگاه کردم سگ گوگولی بود بر عکس اون سگ سیاهه
بغلش کردمو نشستم رو مبل داشتم باهاش بازی میکردم که رفت ی توپ کوچیک رو ب دندون گرفت و اورد داشت با توپه بازی میکرد که از دهنش توپه رو برداشتمو فرار کردم که اونم دنبالم میدوید همینطوری داشتم میدوییدم که ی صداه شکستنی خیلی بلند و بدی اومد برگشتم دیدم سگه زدع اون مجسمه خوشگله که ب نظر خیلی ارزش داشت رو شکونده همونطوری داشتم بهش نگاه میکردم که دیدم ته و کوک باهام اومدن
سگه هم اومد پشت من اخع یکی نیس بش بگه من خدم میخام فرار کنم بد ت اومدی پشت من؟!
ته و کوک:ات؟؟ چیکار کردی
ات:من نشکوندمااا سگ ت شکوند(اشارع ب تهیونگ
کوک:سگ ب این کوچیکی میتونه مجسمه بشکنه؟؟
ات:باوو ب خدا من نشکوندممممم
کوک:ارع ارواح عمت
ته که همونطوری دست ب کمر وایستاده بود داشت با حالت تاسف منو نگاه میکرد
جونگ کوک خدمتکارا رو صدا زد که بیان اینارو جمع کنن بعدشم رفت بالا
منم رفتم سمت ته و گفتم
ات:خیلی گرون بود ؟
ته خیلی بیشتر از اون که فکرشو کنی
ات:عایشش🤦🏼‍♀️
ات:ولی من نشکوندماااااا
ته:باشع ات اصن من شکوندم
ات:عااا ،راستی جیمین و شوگا کجان؟
ته :ی چند ساعت دیه میان
ات:عاا
بعد اینکه ته رفت دوبارع رفتم سمت تلوزیون که فیلم ببینم که سگه دوبارع اومد کنارم نشت قیافشو خیلی گوگولی و معصوم نشون میداد
ات:زدی ریدی بد خدتو میرنی ب کوچه علی چپ؟
هوفففف
حوصلم واقعا سررفته بود ساعت رو نگا کردم که دیدم 7:2 برگاممم چ زود گذشت
تصمیم گرفتم برم یکم آشپزی کنم ....