Part6

Part6
سوار ماشین شدیم رسوندمشون خونه رفتم خونه لباسامو عوض کردم رفتم رو تخت دیدم خابم نمیبره هدفونمو ورداشتم رفتم بیرون قدم بزنم
ویو تهیونگ
دیدم یکی داره از در بار میاد توجه نکردم ولی کنجکاویم گل کرد ببینم کیه سرمو برگردوندم دیدم ا/ت یه لباس باز پوشیده بود که بدنشو به نمایش میزاشت ا/ت خانوم میخای منو حرص بدی بلاخره که مال من میشی
بعد ۳۰ ساعت رفتن منم افتادم دنبالشون آدرس خونه ا/ت یادم رفته بود که پیداش کردم جلو در خونش پارک کردم برم از سوپر مارکت یه بطری آب بگیرم که دیدم ا/ت از خونه اومد بیرون دختره کله شق نمیگن میدزدنش چرا خودم ندزدمش (رکب خوردیم کیومرث مافیا بود) به بچه ها گفتم بیان تا اونا برسن ا/ت رفت خونه بادیگاردا رفتن داخل دیدم ا/ت با یه لباس کوسه ایه بهشون گفتم وسایل کارشو لباساشو بیارن براید بغلش کردم بیهوش بود گذاشتمش صندلی عقب به سمت عمارت حرکت کردیم

ویو ا/ت
آیی سرم من کجام این تخت من نی چرا در قفله کمککککککککککک منو دزدیدنننننننن یکی این درو باز کنههههههههه
+هیش من دزدیدمت خانوم کوچولو
_خانوم کوچولو….درد نفرین درد نفرین🗿🚬
ولم کن برم
+تازه اومدی کجا با این عجله
پرتش کرد رو تخت خیمه زد روش در گوشش گف حالا حالاها اینجایی
یه حس عجیبی داشتم وقتی تهیونگ روم خیمه زد قلبم تند میزد فکر کنم عاشق شدم نه ات عاقل باش اون تورو دزدیده ولی یه شانس که اشکالی نداره