part.7 Dark Love

خیلی ریلکس از پله ها اومد پایین و روبه رو ایستاد و خطاب بهم گفت
/های لیدی خوشحالم که دوباره می‌بینمت
+همچنین مستر پارک
نیشخندی زدم که مادر نینا بهمون گفت بیاین سر میز شام حاضره.
رفتیم سر میز و من کنار نینا نشستم و دقیقا روبه روی من جیمین نشسته بود و کنارش مادر نینا
و در راس میز هم پدرشون...
کل مدت نگاهی خیره جیمین داشت خفم میکرد و نمی‌تونستم درست غذا بخورم که پدر نینا شروع کرد
&خب دخترم کارات چطور پیش می‌ره شنیدم امسال یکی از گرون ترین مدل های کره بودی همه سر و دست میشکنن که توی فشن شو هاشون شرکت کنی
لبخندی زدم و گفتم
+اره ولی خب خودتون که اخلاقای پدر و بهتر میدونین باید با جاهای خاص همکاری داشته باشم و خب این یکم دردسره میدونین که‌‌‌‌..‌.
&اعا دخترم زیاد خودتو اذیت نکن پدرت یکم زیادی ایندت واسش مهمه لبخند
+اره حق با شماست
دیگه ادامه دادیم به خوردن غذا تا دوباره سکوت با صدای پدر نینا شکسته شد و گفت
&راستی ا.ت دوست پسر و این داستانا خبری نیست؟
همون موقع سر جیمین برگشت سمت من
از سوالش جا خوردم ولی به روی خودم نیاوردم و با آرامش گفتم
+علاقه ای ندارم لبخند
&بنظرم تو عاقلی ولی آخرش عشق هم باید وجود داشته باشه
که صدای نینا بلند شد
_عا پدر ما کلا ۱۹سالمونه ها
&به هر حال
.
.
.
..........
های لاو امیدوارم خوشتون اومده باشه
حمایت یادتون نره
شرط. 🦋
لایک ۲۵
کامنت۲۰
اگر شرطا رو برسونید دوتا پارت میزارم