عاشق یه مافیا شدم(part2)

عاشق یه مافیا شدم(part2)

*ا/ت ویو
_سلام پدر کاش میگفتی مهمون داریم
+من مهمون نیستم اومدم تورو ببرم
_چی من برای چی
+از پدرت بپرس
_بگو بابا
~دخترم من توی قمار سر تو باختم و الان دیگه باید با این اقا زندگی کنی
_بابا تو چطور تونستی سر من شرط ببندی
+حرف کافیه بیا بریم
_حداقل بذار لباسامو بردارم
+نه هرچی نیاز داری هست اونجا
_یه سری چیزا خصوصیه میفهمی
+برو
رفتم تو اتاقمو میخواستم فرار کنم یه پنجره هم تو اتاقم بود
لباس پوشیدمو از پنجره رفتم بیرون از دیوار بالا رفتم و هیچکدوم نفهمیدم
ایول ا/ت تو ترشی نخوری یه چیزی میشی
تو فکر بودم که کجا برم اها برم پیش میا(میا دوست ا/ت علامتش ♡)
_الو میا
♡سلامممم چطوری دختر
_خوبم میگم که میتونم چند روز خونتون بیام
♡البته خونه ی منو تو نداره که
_مرسی
*جونگکوک ویو
خیلی منتظر موندیم پس کی میاد
+کارات تموم نشد(بلند)
ولی هیچ صدایی نیومد
~ا/ت دخترم(بلند)
صدایی نشنیدیم
رفتیم تو اتاقش دیدیم نیست
+هه فکر کردی میتونی از دست من فرار کنی خانم کوچولو هرجا بری پیدات میکنم(پوزخند)
*ا/ت ویو
رسیدم خونه ی میا
_سلام میا
♡سلام ا/ت چصدر خوب شد اومدی
_میا ممنون گذاشتی بیام منو از یه خطر بزرگ نجات دادی
♡چی چه خطری
همه چیرو برای میا توضیح دادم که یکی داشت محکم در میزد..
ادامه دارد...
شرطا:
۱۲ لایک
۱۵ کامنت✨