*شیلان*
*شیلان*
هیرسا:
سفارش که دادم گوشی رو گذاشتم خواستم تیشرتو بپوشم انقدر کش اورده بود بدرد پوشیدن نمی خورد
- اگه زبونت دراز نیست یه چیزی بده بپوشم
نگام کرد اخم کردم وگفتم : چشاتو درویش کن
شیلان : همچین مالی هم نیستی لاغر مردنی
- با منی
شیلان : پس با دیوارم
- خوبه لاغر مردنیم با چشات خوردیم
یه تیشرت اورد واومد کنارم وگفت : اخه کی تو لاغر مردنی رو می خوره
- مرسی از نظرت
شیلان : قابلی نداشت عزیزم این چیه تو چمدونت بود ؟
از دستش کشیدم وگفتم : یاد بگیر به وسایل شخصی دیگران دست نزنی
شیلان : یه روسریه ....رو تخت بود این تخت تو بود یا هانی
- تو چیکار داری
روسری رو گذاشتم تو چمدون ودرشو بستم وقفل کردم
خندید
- نترکی
رفتم یکم آب زدم به صورتم اومدم بیرون داشت با موبایل حرف می زد
- یکم حالش بد شد ....به تو چه من کیم خودت کی هستی ؟؟؟.....اوق برای خودت
دیدم گوشی خودمه تو دستش
- شیلان....
گوشی رو گرفت طرفم ازش گرفتم
- الووو
صدای نگین بود
نگین : اهوازم دوست دختر گرفتی ...خیلی بیشعوری هیرسا واقعا حوس باز وآشغالی
- درست حرف بزن
نگین : پس اون.....
- فوش نده خفه ات می کنم هان...چته انقدر هار شدی
نگین :واسه یه زن هرزه ای یه روزه به من انقدر حرف می زنی
- خواهرمه نگین ...ولی می دونم از این به بعد چطور باهات رفتار کنم
سکوت کرد گوشی رو قطع کردم وبا اخم شیلان رو نگاه کردم
شیلان : چیه ؟!
- دیدی اسم یه زن بود چرا جواب دادی ؟!
شیلان : حالا جواب بدم چی شده مگه گفتی خواهرتم .
با اخم نگاش کردم وپشت بهش رو تخت نشستم وبه نگین پیام دادم جوابمو نمی داد بلند شدم از رو پاتختی سیگارمو برداشتم رفتم کنار پنجره وبازش کردم سیگارمو روشن کردم چند پک زدم
شیلان : نمی دونستم ناراحت میشی واسه دوست دخترت من که چیزی نگفتم
- دوست دخترم نیست
شیلان : منم باور کردم
- نکن
شیلان : چندتا داری
لبمو فشار دادم که حرف رو زبونمو نگم
شیلان : نگفتی
برگشتم کنارم وایساد
- تو چیکار داری چندتا فکر کن بیست تا
شیلان : ای وای بیست تا وقت می کنی به همشون برسی واسه همینه انقدر لاغ....
بااخم نگاش کردم چقدر زبون دراز شده بود
- به تو چه
ساکت نگام کرد رومو برگردوندم
شیلان : لیاقتت هموناست
عصبی گفتم : چرت نگو اصلا به توچه
فقط نگاهم می کرد
- چیه ؟!!!
سیگارمو از دستم در آورد یه پوک زد اخم کردم رو نک پاهاش بلند شد ولبشو گذاشت رو لبم انگار برق بهم وصل کردن لبمو باز کردم حرف بزنم دودسیگار رو فرستاد تو دهنم بعدم رفت عقب شوکه نگاش می کردم
- چیکار می کنی شیلان ؟!
هیرسا:
سفارش که دادم گوشی رو گذاشتم خواستم تیشرتو بپوشم انقدر کش اورده بود بدرد پوشیدن نمی خورد
- اگه زبونت دراز نیست یه چیزی بده بپوشم
نگام کرد اخم کردم وگفتم : چشاتو درویش کن
شیلان : همچین مالی هم نیستی لاغر مردنی
- با منی
شیلان : پس با دیوارم
- خوبه لاغر مردنیم با چشات خوردیم
یه تیشرت اورد واومد کنارم وگفت : اخه کی تو لاغر مردنی رو می خوره
- مرسی از نظرت
شیلان : قابلی نداشت عزیزم این چیه تو چمدونت بود ؟
از دستش کشیدم وگفتم : یاد بگیر به وسایل شخصی دیگران دست نزنی
شیلان : یه روسریه ....رو تخت بود این تخت تو بود یا هانی
- تو چیکار داری
روسری رو گذاشتم تو چمدون ودرشو بستم وقفل کردم
خندید
- نترکی
رفتم یکم آب زدم به صورتم اومدم بیرون داشت با موبایل حرف می زد
- یکم حالش بد شد ....به تو چه من کیم خودت کی هستی ؟؟؟.....اوق برای خودت
دیدم گوشی خودمه تو دستش
- شیلان....
گوشی رو گرفت طرفم ازش گرفتم
- الووو
صدای نگین بود
نگین : اهوازم دوست دختر گرفتی ...خیلی بیشعوری هیرسا واقعا حوس باز وآشغالی
- درست حرف بزن
نگین : پس اون.....
- فوش نده خفه ات می کنم هان...چته انقدر هار شدی
نگین :واسه یه زن هرزه ای یه روزه به من انقدر حرف می زنی
- خواهرمه نگین ...ولی می دونم از این به بعد چطور باهات رفتار کنم
سکوت کرد گوشی رو قطع کردم وبا اخم شیلان رو نگاه کردم
شیلان : چیه ؟!
- دیدی اسم یه زن بود چرا جواب دادی ؟!
شیلان : حالا جواب بدم چی شده مگه گفتی خواهرتم .
با اخم نگاش کردم وپشت بهش رو تخت نشستم وبه نگین پیام دادم جوابمو نمی داد بلند شدم از رو پاتختی سیگارمو برداشتم رفتم کنار پنجره وبازش کردم سیگارمو روشن کردم چند پک زدم
شیلان : نمی دونستم ناراحت میشی واسه دوست دخترت من که چیزی نگفتم
- دوست دخترم نیست
شیلان : منم باور کردم
- نکن
شیلان : چندتا داری
لبمو فشار دادم که حرف رو زبونمو نگم
شیلان : نگفتی
برگشتم کنارم وایساد
- تو چیکار داری چندتا فکر کن بیست تا
شیلان : ای وای بیست تا وقت می کنی به همشون برسی واسه همینه انقدر لاغ....
بااخم نگاش کردم چقدر زبون دراز شده بود
- به تو چه
ساکت نگام کرد رومو برگردوندم
شیلان : لیاقتت هموناست
عصبی گفتم : چرت نگو اصلا به توچه
فقط نگاهم می کرد
- چیه ؟!!!
سیگارمو از دستم در آورد یه پوک زد اخم کردم رو نک پاهاش بلند شد ولبشو گذاشت رو لبم انگار برق بهم وصل کردن لبمو باز کردم حرف بزنم دودسیگار رو فرستاد تو دهنم بعدم رفت عقب شوکه نگاش می کردم
- چیکار می کنی شیلان ؟!
۱۴.۳k
۰۹ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.