پارت 29
پارت 29
من : نامزدشم .ایشونم خواهرشن
دکتر : وضعیتش خیلی وخیمه خیلی ازش خون رفته وقتی آوردنش یه ساعت از حادثه میگذشته ..
من : چش شده بوده ؟
دکتر : اینجوری که ما پیش بینی کردیم انگار چاقو خورده یا فلج میشه یا میره کما کاری از دست هیچکس برنمیاد فقط دعا کنین واسش
با حرف دکتر احساس ضعف کردم و چشام سیاهی رفت
به زبون سودا .....................................
خداجونم لطفا ابجیم خوب شه من تو این دنیا جز اون کسیو ندارم اون همه زندگیمه ..اگه طوریش بشه میمیرم ..
ارتا : خوبی گلم
من : نوچ تیام چطوره سرومش تموم شد ؟
ارتا : نه هنوز تموم نشده مامان و بابام پیششن
من : ارتا من جز ابجیم کسیو ندارمتو این دنیا اگه طوریش بشه من چیکار کنم ؟ این ضربه رو دیگه نمیتونم تحمل کنم من از پنج سالگیم یه روز خوشم نداشتم تا یکم احساس خوشبختی کردم این اتفاق واسه خواهرم افتاد..
ارتا : راستی داییت حمیدو ملیحه ام اومدن
من : چطور جرعت کردن بیان ..
ارتا : ببین الان سلنا تو این وضعه اونام حالشون خوب نیس لطفا بهشون گیر نده
من : باعث و بانی همه این اتفاقا اونان .. چیشد کسی کع اینکارو کرده رو پیدا نکردین ؟
ارتا : داریم تحقیق میکنیم چیز مشکوکی پیدا نشده انشالله که سلنا خوب شد میفهمیم
مامان ارتا : سودا ..... ارتا .... سلنارو از اتاق عمل آوردن بیرون
سریع دوییدم سمت اتاق عمل تیامم انگار سرومش تموم شده بود داشت با دکتر صحبت میکرد
تیام : چیشد ؟ کجا میبرینش ؟؟؟
دکتر : مریضمونو بردیم کما متاسفانه کاری از دست ما برنمیاد فقط خدا میتونه بهش کمک کنه فقط دعا کنین
من : تا کی تو کماس ؟
دکتر : بعضیا یه هفته .. بعضیا چندماه ... بعضیا چندسال..بعضیا متاسفانه اصلا بهوش نمیان..
من : من میرم نماز بخونم واسه ابجیم دعا کنم
تیام : میشه من برم پیشش
دکتر : اره میتونی بری
به زبون تیام .........................................................
رفتم تو اتاق مث بچه ها خوابیده بود چقد قیافش تو خواب مظلومه
من : سلنا عزیزم توروخدا برگرد پیشمون میدونم مامانت ، بابات، و یا حتی عشق سابقت که ازم پنهونش کردی اون دنیان.. اما اینجام دونفر هستن که خیلی میخوان برگردی ..سودا.. اون جز تو کسیو نداره تنهاش نزار یا مثلا منی که دیوونه وار عاشقتم و میخوام برات بهترین زندگیو بسازم من خیلی دوست دارم بدون تو نه من میتونم نه سودا ..اون خواهر کوچیکته به تو و حمایتات احتیاج داره بسه دیگه خیلی خوابیدی چشمای قشنگتو باز کن فرشته من
رفتم بیرون از اتاق رو یکی از صندلیا نشستم خدایا سلنارو بهمون برگردون من بدون اون نمیتونم
من : ارتا همتون برین خونه خسته شدین
سودا : من جایی نمیرم.
ارتا : عزیزم بریم خونه استراحت کن 3 روزه هیچی نخوردی
سودا : نمیرم خواهرم اینجا اینطوریه اونوقت من برم استراحت کنم ؟
من : نامزدشم .ایشونم خواهرشن
دکتر : وضعیتش خیلی وخیمه خیلی ازش خون رفته وقتی آوردنش یه ساعت از حادثه میگذشته ..
من : چش شده بوده ؟
دکتر : اینجوری که ما پیش بینی کردیم انگار چاقو خورده یا فلج میشه یا میره کما کاری از دست هیچکس برنمیاد فقط دعا کنین واسش
با حرف دکتر احساس ضعف کردم و چشام سیاهی رفت
به زبون سودا .....................................
خداجونم لطفا ابجیم خوب شه من تو این دنیا جز اون کسیو ندارم اون همه زندگیمه ..اگه طوریش بشه میمیرم ..
ارتا : خوبی گلم
من : نوچ تیام چطوره سرومش تموم شد ؟
ارتا : نه هنوز تموم نشده مامان و بابام پیششن
من : ارتا من جز ابجیم کسیو ندارمتو این دنیا اگه طوریش بشه من چیکار کنم ؟ این ضربه رو دیگه نمیتونم تحمل کنم من از پنج سالگیم یه روز خوشم نداشتم تا یکم احساس خوشبختی کردم این اتفاق واسه خواهرم افتاد..
ارتا : راستی داییت حمیدو ملیحه ام اومدن
من : چطور جرعت کردن بیان ..
ارتا : ببین الان سلنا تو این وضعه اونام حالشون خوب نیس لطفا بهشون گیر نده
من : باعث و بانی همه این اتفاقا اونان .. چیشد کسی کع اینکارو کرده رو پیدا نکردین ؟
ارتا : داریم تحقیق میکنیم چیز مشکوکی پیدا نشده انشالله که سلنا خوب شد میفهمیم
مامان ارتا : سودا ..... ارتا .... سلنارو از اتاق عمل آوردن بیرون
سریع دوییدم سمت اتاق عمل تیامم انگار سرومش تموم شده بود داشت با دکتر صحبت میکرد
تیام : چیشد ؟ کجا میبرینش ؟؟؟
دکتر : مریضمونو بردیم کما متاسفانه کاری از دست ما برنمیاد فقط خدا میتونه بهش کمک کنه فقط دعا کنین
من : تا کی تو کماس ؟
دکتر : بعضیا یه هفته .. بعضیا چندماه ... بعضیا چندسال..بعضیا متاسفانه اصلا بهوش نمیان..
من : من میرم نماز بخونم واسه ابجیم دعا کنم
تیام : میشه من برم پیشش
دکتر : اره میتونی بری
به زبون تیام .........................................................
رفتم تو اتاق مث بچه ها خوابیده بود چقد قیافش تو خواب مظلومه
من : سلنا عزیزم توروخدا برگرد پیشمون میدونم مامانت ، بابات، و یا حتی عشق سابقت که ازم پنهونش کردی اون دنیان.. اما اینجام دونفر هستن که خیلی میخوان برگردی ..سودا.. اون جز تو کسیو نداره تنهاش نزار یا مثلا منی که دیوونه وار عاشقتم و میخوام برات بهترین زندگیو بسازم من خیلی دوست دارم بدون تو نه من میتونم نه سودا ..اون خواهر کوچیکته به تو و حمایتات احتیاج داره بسه دیگه خیلی خوابیدی چشمای قشنگتو باز کن فرشته من
رفتم بیرون از اتاق رو یکی از صندلیا نشستم خدایا سلنارو بهمون برگردون من بدون اون نمیتونم
من : ارتا همتون برین خونه خسته شدین
سودا : من جایی نمیرم.
ارتا : عزیزم بریم خونه استراحت کن 3 روزه هیچی نخوردی
سودا : نمیرم خواهرم اینجا اینطوریه اونوقت من برم استراحت کنم ؟
۱۴.۵k
۰۴ خرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.