🌹
🌹
هرروز دلم برای خانه ی قدیمی مان تنگ میشود !
همان خانه کلنگی ته دالان که حتی رویی نداشتم نشانی از آن به همکلاسی هایم بدهم ...
هرزنگ آخر که می شد مجبور بودم از دست آن همکلاسی سمجی که مثل سایه دنبالم می کرد تا ردم را بزند و صبح فردا پته ام را روی آب بریزد و مضحکه ی یک کلاس بچه ام کند فرار کنم !
هربار خسته و نفس نفس زنان بعد از آن دست به سر کردن های طولانی پشت درب چوبی خانه نفس عمیقی از سر خوشحالی می کشیدم ، از زیر دالانی خانه خودم را پای حوض پر از ماهی می رساندم و سرم را تا نیمه در آب خنک فرو میکردم !
از زیر درخت آلبالو میگذشتم و از پایین ناودان هایی که قیر روان جاری می کردند مشتی بر دهان می گذاشتم و مزه ی نفت از خود بی خودم می کرد !
پله های سنگی نامیزان را بالا می رفتم و در سایه روشن های اتاق های قدیمی تو در تو که بوی کهنگی از دیوار هایش می بارید خستگی از تن در می کردم !
کاش می دانستم چه سری داشتن این خانه های کلنگی که تا مادامی که بودند موهای پدر و مادرم سفید نمی شدند و رنگ پیری بر چهره شان نمی نشست . برادرهایم در گذر زمان دوست و همسفر بودن و جای خالی شان حس نمی شد و خواهرم امید یک خانه بود ، همه چیز سر جایش بود و زندگی معنای باهم بودن داشت !
دلم میخواهد این روزها آن همکلاس های گذشته را پیدا کنم ، دستشان را بگیرم و به خانه قدیمی مان ببرم ، نفسم را حبس کنم و بگویم خانه ما اینجا بود !
🌹
#خانه_قدیمی_مان
#سعید_سلیمانی
.
. .. #iranphotographers #mobilgraphy #aks #irangardi #iran #hamgardi #landscape #photo
#عکاسان #خانه_پدری #خانه #خانه_قدیمی_مان
#ایرانیان #قدیما #زیبایی #عکس_روز #عکاسی #عکس_هنری #قدیمی #مادربزرگ
#عکاسی_طبیعت #مناظر #عکاسی #طبیعت #عکس
#نيكون #عکاسی_خیابانی #منظره #عکاسی_با_موبایل
هرروز دلم برای خانه ی قدیمی مان تنگ میشود !
همان خانه کلنگی ته دالان که حتی رویی نداشتم نشانی از آن به همکلاسی هایم بدهم ...
هرزنگ آخر که می شد مجبور بودم از دست آن همکلاسی سمجی که مثل سایه دنبالم می کرد تا ردم را بزند و صبح فردا پته ام را روی آب بریزد و مضحکه ی یک کلاس بچه ام کند فرار کنم !
هربار خسته و نفس نفس زنان بعد از آن دست به سر کردن های طولانی پشت درب چوبی خانه نفس عمیقی از سر خوشحالی می کشیدم ، از زیر دالانی خانه خودم را پای حوض پر از ماهی می رساندم و سرم را تا نیمه در آب خنک فرو میکردم !
از زیر درخت آلبالو میگذشتم و از پایین ناودان هایی که قیر روان جاری می کردند مشتی بر دهان می گذاشتم و مزه ی نفت از خود بی خودم می کرد !
پله های سنگی نامیزان را بالا می رفتم و در سایه روشن های اتاق های قدیمی تو در تو که بوی کهنگی از دیوار هایش می بارید خستگی از تن در می کردم !
کاش می دانستم چه سری داشتن این خانه های کلنگی که تا مادامی که بودند موهای پدر و مادرم سفید نمی شدند و رنگ پیری بر چهره شان نمی نشست . برادرهایم در گذر زمان دوست و همسفر بودن و جای خالی شان حس نمی شد و خواهرم امید یک خانه بود ، همه چیز سر جایش بود و زندگی معنای باهم بودن داشت !
دلم میخواهد این روزها آن همکلاس های گذشته را پیدا کنم ، دستشان را بگیرم و به خانه قدیمی مان ببرم ، نفسم را حبس کنم و بگویم خانه ما اینجا بود !
🌹
#خانه_قدیمی_مان
#سعید_سلیمانی
.
. .. #iranphotographers #mobilgraphy #aks #irangardi #iran #hamgardi #landscape #photo
#عکاسان #خانه_پدری #خانه #خانه_قدیمی_مان
#ایرانیان #قدیما #زیبایی #عکس_روز #عکاسی #عکس_هنری #قدیمی #مادربزرگ
#عکاسی_طبیعت #مناظر #عکاسی #طبیعت #عکس
#نيكون #عکاسی_خیابانی #منظره #عکاسی_با_موبایل
۱۰.۵k
۰۱ مهر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.