🍷پارت54🍷
🍷پارت54🍷
*میسو*
چشمامو بستم دلم میخواد خفش کنم
_چیه پشیمونی زخمامو ترمیم کردی؟
تیز نگاش کردم
+میشه هی بحث اونو وسط نکشی
یه تای ابروشو انداخت بالا و لبشو اورد جلو
اصلا من چرا باید این کارارو بکنم اها واسه اینکه ممکنه باز بزنتم
اخ اگه من زورشو داشتما هعی
حالا که ندارم
یه بسته هات چاکلت برداشتم ماگ برداشتمو محتویات بسته رو خالی کردم توش زیر چشمی هم کوک و نگاه میکردم
مستقیم داشت منو نگاه میکرد
دستامو میلرزید از اینکه دارم کاری انجام میدم و کسی نگاه کنه استرس
میگیرم اصلا دست و پامو گم میکنم
قاشق و برداشتم هم بزنم که از دستم افتاد زمین و صدای بلندی داد
با ترس به کوک نگاه کردم که یه وقت وحشی نشه باز
ولی داشت با یه نیشخند مسخره نگام میکرد
قاشق و برداشتم و پاکش کردم
+با شکر میخوری
_نه
همش زدم رفتم سمت کوک و جلوش نگه داشتم از دستم گرفت خواستم برم که نگهم داشت
_بهتره یه چیزو بدونی
کنجکاو نگاش کردم
ماگ و خم کرد که همه هات چاکلتا ریخت زمین جیغ کشیدم و رفتم عقب
+چیکار میکنی
از کانتر اومد پایین و جلوم وایساد هنگ کرده به چشماش زل زدم چشماش بیحس بود
_من تز هات چاکلت خوشم نمیاد
از خشم میلرزیذم
+پس چرا گفتی درست کنم اصلا چرا داری؟
_خوب معلومه واسه زجر دادنه تو
اخم کردم و نگاش کردم دستامو مشت کردمو فشار دادم حس میکردم ناخونام داره پوست دستمو پاره میکنه
صدایی از خودش در اورد که قصدش مسخره کردن من بود
_حالا عینه یه دختر خوب تمیزش میکنی
اگه میتونستم حتما یه مشت تو صورتش میکوبیدم تا از دستش راحت شم
از کنارم رد شدو رفت
وقتی صدای در اتاقشو شنیدم جیغ زدم و موهامو چنگ زدم تو دلم تا میتونستم فحشش دادم
به کف اشپزخونه نگاه کردم بوی هات چاکلت همه جا پیچیده بود و این بیشتر رو مخم بود
پارچه برداشتم تمیزش کنم انقدر عصبی بودم حواسم نبود و دستمو سوزوندم خیلی داغ بود
دادمو تو خودم خفه کردم
دستمو زیر اب سرد گرفتم کامللا قرمز شده بود و نبض میزد
اب و بستم هنوز میسوخت ولی بهتر بود اینجوری نمیتونم کاری کنم
سریع دستمو با بانداژ بستم تا مزاحمم نشه
اینو دیگه کجای دلم بزارم اخه
اشپزخونه رو کامل تمیز کردم و رفتم تو سرویس بهداشتی محکم به صورتم اب پاشیدم
تا یکم اروم شم و از عصبانیتم کم شه تا حالا انقدر عصبی نشده بودم
البته به جز مرگ مینا...شقیقم درد میکرد تو اینه به خودم خیره شدم
قرمز شده بودم داغی صورتمو حس میکردم
بازم اب پاشیدم تو اینه به صورت خودم خندیدم، چقدر بد شانسی میسو
اب و بستم و از سرویس بهداشتی اومدم بیرون
_اوخی دستتو سوزوندی
کنارم بود
+دیگه چی از جونم میخوای
تکیشو از دیدار برداشت و اومد سمتم دست به سینه جلوم وایساد
یه تیکه از موهامو گرفت و بهش نگاه کرد...
لایک یادتون نره خوشگلااا💖💖😜
*میسو*
چشمامو بستم دلم میخواد خفش کنم
_چیه پشیمونی زخمامو ترمیم کردی؟
تیز نگاش کردم
+میشه هی بحث اونو وسط نکشی
یه تای ابروشو انداخت بالا و لبشو اورد جلو
اصلا من چرا باید این کارارو بکنم اها واسه اینکه ممکنه باز بزنتم
اخ اگه من زورشو داشتما هعی
حالا که ندارم
یه بسته هات چاکلت برداشتم ماگ برداشتمو محتویات بسته رو خالی کردم توش زیر چشمی هم کوک و نگاه میکردم
مستقیم داشت منو نگاه میکرد
دستامو میلرزید از اینکه دارم کاری انجام میدم و کسی نگاه کنه استرس
میگیرم اصلا دست و پامو گم میکنم
قاشق و برداشتم هم بزنم که از دستم افتاد زمین و صدای بلندی داد
با ترس به کوک نگاه کردم که یه وقت وحشی نشه باز
ولی داشت با یه نیشخند مسخره نگام میکرد
قاشق و برداشتم و پاکش کردم
+با شکر میخوری
_نه
همش زدم رفتم سمت کوک و جلوش نگه داشتم از دستم گرفت خواستم برم که نگهم داشت
_بهتره یه چیزو بدونی
کنجکاو نگاش کردم
ماگ و خم کرد که همه هات چاکلتا ریخت زمین جیغ کشیدم و رفتم عقب
+چیکار میکنی
از کانتر اومد پایین و جلوم وایساد هنگ کرده به چشماش زل زدم چشماش بیحس بود
_من تز هات چاکلت خوشم نمیاد
از خشم میلرزیذم
+پس چرا گفتی درست کنم اصلا چرا داری؟
_خوب معلومه واسه زجر دادنه تو
اخم کردم و نگاش کردم دستامو مشت کردمو فشار دادم حس میکردم ناخونام داره پوست دستمو پاره میکنه
صدایی از خودش در اورد که قصدش مسخره کردن من بود
_حالا عینه یه دختر خوب تمیزش میکنی
اگه میتونستم حتما یه مشت تو صورتش میکوبیدم تا از دستش راحت شم
از کنارم رد شدو رفت
وقتی صدای در اتاقشو شنیدم جیغ زدم و موهامو چنگ زدم تو دلم تا میتونستم فحشش دادم
به کف اشپزخونه نگاه کردم بوی هات چاکلت همه جا پیچیده بود و این بیشتر رو مخم بود
پارچه برداشتم تمیزش کنم انقدر عصبی بودم حواسم نبود و دستمو سوزوندم خیلی داغ بود
دادمو تو خودم خفه کردم
دستمو زیر اب سرد گرفتم کامللا قرمز شده بود و نبض میزد
اب و بستم هنوز میسوخت ولی بهتر بود اینجوری نمیتونم کاری کنم
سریع دستمو با بانداژ بستم تا مزاحمم نشه
اینو دیگه کجای دلم بزارم اخه
اشپزخونه رو کامل تمیز کردم و رفتم تو سرویس بهداشتی محکم به صورتم اب پاشیدم
تا یکم اروم شم و از عصبانیتم کم شه تا حالا انقدر عصبی نشده بودم
البته به جز مرگ مینا...شقیقم درد میکرد تو اینه به خودم خیره شدم
قرمز شده بودم داغی صورتمو حس میکردم
بازم اب پاشیدم تو اینه به صورت خودم خندیدم، چقدر بد شانسی میسو
اب و بستم و از سرویس بهداشتی اومدم بیرون
_اوخی دستتو سوزوندی
کنارم بود
+دیگه چی از جونم میخوای
تکیشو از دیدار برداشت و اومد سمتم دست به سینه جلوم وایساد
یه تیکه از موهامو گرفت و بهش نگاه کرد...
لایک یادتون نره خوشگلااا💖💖😜
۶۰.۷k
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.