اسمان سفید...زمین سیاه
اسمان سفید...زمین سیاه
پر پرواز این پرندگان،کجاست...؟
میان همهمه های نبودن،
بین تمام خستگی ها
شوق رها شدن،کجاست...؟
چه بی احساس میشوم هر روز
چه بی اندازه تنهایم
تو در این عکس ها نیستی
اما صدای خاطراتت می آید...
کز کرده اماینجا
کنار آن دیوار بلند
کهمیماندمکه بیایی
کهمن باز منتظر باشم
که تو باز همنیایی
گممی شوم هر دم
در چارچوب این دنیا
که فریاد می زند در من
تونیستی...نیستی اینجا
می رود از دست
می پرد از ذهن
تو یکشمع خاموشی
که روشننخواهد شد
تلاش من بی فایدست
صدای خاطرات قطع شد؛
تو را باز از دست دادم..
پر پرواز این پرندگان،کجاست...؟
میان همهمه های نبودن،
بین تمام خستگی ها
شوق رها شدن،کجاست...؟
چه بی احساس میشوم هر روز
چه بی اندازه تنهایم
تو در این عکس ها نیستی
اما صدای خاطراتت می آید...
کز کرده اماینجا
کنار آن دیوار بلند
کهمیماندمکه بیایی
کهمن باز منتظر باشم
که تو باز همنیایی
گممی شوم هر دم
در چارچوب این دنیا
که فریاد می زند در من
تونیستی...نیستی اینجا
می رود از دست
می پرد از ذهن
تو یکشمع خاموشی
که روشننخواهد شد
تلاش من بی فایدست
صدای خاطرات قطع شد؛
تو را باز از دست دادم..
۱.۲k
۰۹ فروردین ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.