شاید تا همیشه
#رمان
پارت دوازدهم
کیان
آروین ــ چرا زود تر بهم نگفتی قربونت برم
حاجی ناموسا نارو نگاه رو دیوار کی یادگاری مینویسیم. طرف چقدر پخمس
ــ نشد
آروین ــ یعنی چی نشد تو باید...
ــ اروین جان ول کن
اوهو چه با ادب گفتم 😂
پارمیدا یه نازی کردو بعد رفت
ساحل
کنار رادوین وایساده بودم که یه زنه اممد و کیفو چمدونشو انداخت تو بغلم و رفت
ــ اینا چیه؟
زنه ــ هیچکدومتون نیومدید ازم کیفمو بگیره. خدمتکار اینقدر بیخیال؟
ــ خانوم دست صحبت کن من کجام به خدمتکارا میحوره
رادوین ــ سلام زن عمو
او پس این زن عموشه
زنه ــ سلام رادوین جان (بعد رو کرد به من) نه که به آدم حسابیا نمیخوری فکر کردم خدمتکاری
منم همه وسایلاشو ریختم رو زمین و گفتم ــ برو بابا من خودم پادشاهی خودمو دارم
زنه ــ چقدر بی ادبی احترام به بزرگترت کجا رفته؟
ــ احترام ربطی به سن و سال نداره. احترام یه چیز متقابله که اگه فرد مقابل رعایت نکنه توهم میتونب با خاک یکسانش کنی
زنه ــ این دختره کیه رادوین
رادوین ــ دوس دخترمه
زنه ــ آخه پارمیدا بهتر از این عفریته نیست؟
ــ نیاز نیست همه جا عیب خودتو جار بزنی چیزی که هستیو به من نسبت نده خانوم نسبتا محترم
یه دختره اومد ــ چی شده مامان؟
زنه ــپارمیدا بیا ببین پسر عموت کیو به عنوان دوس دخترش معرفی کرده یه لجن
پارمیدا خندید و گفت ــ رادوین توهم؟ وقتی مامان میگه لجن یعنی حتما دختره گوهه
منی که هیچوقت عصبانی نشده بودم خونم جوش اومد. این رادوین چرا جلوی فامیلاشو نمیگیره تا هرچی میاد دهنشون نگن
ــ هوی دختر خوب اونی که تو میگی تو آینست برو یه نگاه بنداز تا به هر آدم خوبی که رد شد خودتو نسبت ندی
پارمیدا ــ عزیزم من تو آینه چیزی کمتر از گل نمیبینم ولی رو به روم یه...
رادوین با عصبانیت حرفشو قطع کرد
رادوین ــ خجالت بکش پارمیدا همچنین شما پریا خانوم هی هیچی نمیگم هی بیشتر توهین میکنه
چه عجب این یه حرکتی زد.
پریا ــ شهریار بیا ببین این برادرزادت چی میگه
یه مرد که حدود پنجاه سال سن داشت اومد
شهریارــ چی شده؟
پریا ــ اوه هانی ببین رادوین به منو پارمیدا چی میگه
رادوین ــ سلام عمو
شهریار یه نگاه به من کرد
ــ سلام خوش امدید
پریا ــ عه دختره پفیوز
شهریار ــ عه پریا؟ ممنون دخترم. چیشده رادوین؟
رادوین ــ این دفعه از بی احترامی هایی که به ساحل کردن میگزرم اما دفعه بعدی وجود نداره چون منم یه زمانی عصبانی میشم شما هم عمو جلوی زن و بچتتونو بگیرین
شهریار ــ پریا رادوین چی میگه؟!
زیره گوش رادوین گفتم ــ من حثصله اینارو ندارم میخوام برم
اما نزاشت
پریا ــ شهریار من.. من هیچکاری نکردم
دخترا اومدن سمتم
ادامه پارت سیزدهم
پارت دوازدهم
کیان
آروین ــ چرا زود تر بهم نگفتی قربونت برم
حاجی ناموسا نارو نگاه رو دیوار کی یادگاری مینویسیم. طرف چقدر پخمس
ــ نشد
آروین ــ یعنی چی نشد تو باید...
ــ اروین جان ول کن
اوهو چه با ادب گفتم 😂
پارمیدا یه نازی کردو بعد رفت
ساحل
کنار رادوین وایساده بودم که یه زنه اممد و کیفو چمدونشو انداخت تو بغلم و رفت
ــ اینا چیه؟
زنه ــ هیچکدومتون نیومدید ازم کیفمو بگیره. خدمتکار اینقدر بیخیال؟
ــ خانوم دست صحبت کن من کجام به خدمتکارا میحوره
رادوین ــ سلام زن عمو
او پس این زن عموشه
زنه ــ سلام رادوین جان (بعد رو کرد به من) نه که به آدم حسابیا نمیخوری فکر کردم خدمتکاری
منم همه وسایلاشو ریختم رو زمین و گفتم ــ برو بابا من خودم پادشاهی خودمو دارم
زنه ــ چقدر بی ادبی احترام به بزرگترت کجا رفته؟
ــ احترام ربطی به سن و سال نداره. احترام یه چیز متقابله که اگه فرد مقابل رعایت نکنه توهم میتونب با خاک یکسانش کنی
زنه ــ این دختره کیه رادوین
رادوین ــ دوس دخترمه
زنه ــ آخه پارمیدا بهتر از این عفریته نیست؟
ــ نیاز نیست همه جا عیب خودتو جار بزنی چیزی که هستیو به من نسبت نده خانوم نسبتا محترم
یه دختره اومد ــ چی شده مامان؟
زنه ــپارمیدا بیا ببین پسر عموت کیو به عنوان دوس دخترش معرفی کرده یه لجن
پارمیدا خندید و گفت ــ رادوین توهم؟ وقتی مامان میگه لجن یعنی حتما دختره گوهه
منی که هیچوقت عصبانی نشده بودم خونم جوش اومد. این رادوین چرا جلوی فامیلاشو نمیگیره تا هرچی میاد دهنشون نگن
ــ هوی دختر خوب اونی که تو میگی تو آینست برو یه نگاه بنداز تا به هر آدم خوبی که رد شد خودتو نسبت ندی
پارمیدا ــ عزیزم من تو آینه چیزی کمتر از گل نمیبینم ولی رو به روم یه...
رادوین با عصبانیت حرفشو قطع کرد
رادوین ــ خجالت بکش پارمیدا همچنین شما پریا خانوم هی هیچی نمیگم هی بیشتر توهین میکنه
چه عجب این یه حرکتی زد.
پریا ــ شهریار بیا ببین این برادرزادت چی میگه
یه مرد که حدود پنجاه سال سن داشت اومد
شهریارــ چی شده؟
پریا ــ اوه هانی ببین رادوین به منو پارمیدا چی میگه
رادوین ــ سلام عمو
شهریار یه نگاه به من کرد
ــ سلام خوش امدید
پریا ــ عه دختره پفیوز
شهریار ــ عه پریا؟ ممنون دخترم. چیشده رادوین؟
رادوین ــ این دفعه از بی احترامی هایی که به ساحل کردن میگزرم اما دفعه بعدی وجود نداره چون منم یه زمانی عصبانی میشم شما هم عمو جلوی زن و بچتتونو بگیرین
شهریار ــ پریا رادوین چی میگه؟!
زیره گوش رادوین گفتم ــ من حثصله اینارو ندارم میخوام برم
اما نزاشت
پریا ــ شهریار من.. من هیچکاری نکردم
دخترا اومدن سمتم
ادامه پارت سیزدهم
۳.۴k
۰۶ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.