عشق شیرین پارت یک
(دوستان یه نکته ایی هست که جی هوپ توی این فیک سرد هس ولی کم کم .....)
جی هوپ:
با صدای در چشممو از صفحه لب تاپ گرفتم و دوختم به در
جی هوپ:بیا تو
در باز شد و منشی اومد جلوی میز ایستاد اخم کردم و لب تاپ رو بستم
سرد گفتم:بگو
منشی با صدای نازکش گفت
منشی:رئیس از شرکت اِسکای تماس گرفتن و گفتن که میخوان با شما کار کنن و شرط رو قبول کردن
جی هوپ:خببب؟
منشی:برای همین درخواست کردن که فردا جلسه داشته باشید
از پشت میز بلند شدم و گوشی و کتم رو برداشتم درحالی که داشتم میرفتم سمت در گفتم
جی هوپ:برای فردا ساعت ۴ و نیم قرار بزار
منشی:چشم
از شرکت خارج شدم و رفتم سمت خونه
بعد چند دقیقه رسیدم و ماشین رو داخل پارکینگ پارک کردم از ماشین پیاده شدم
****
درو باز کردم و وارد خونه شدم داشتم میرفتم سمت اتاقم که مامان صدام کرد برگشتم سمتش و لبخند زدم
جی هوپ:سلام مامان خوشگلم
لبخند زد و گفت:سلام پسرم چرا زود برگشتی؟
جی هوپ:خسته بودم
مامان:باشه پس برو استراحت کن
داشتم از پله ها میرفتم بالا که یاد یجی (خواهرش)افتادم
جی هوپ:راستی مامان یجی کجاست؟
مامان:با یونا رفته بیرون الانا میاد
اخم کردم یونااا؟ آدم کم بود با اون رفته بیرون؟ اه اه اصلا به من چه
پیرهنم رو در اوردم و حودم رو پرت کردم روی تخت
توی کل دنیا فقط دو زن برای من مهم هستن که اونا هم مامان و خواهرم هستن و تمااام
از هر دختر دیگه ایی نفرت دارم
*****
از خواب بیدار شدم تصمیم گرفتم برم باشگاه خیلی وقت بود نرفته بودم با پوشیدن کت چرمم تیپم رو تکمیل کردم و رفتم پایین
یجی و مامان و اون دختره نشسته بودن و حرف میزدن یجی با دیدنم دوید سمتم ک پرید بغلم
دستامو دور کمرش حلقه کردم نیفته دختره ی دیوانه
یجی:سلاااام داداش خنگمممم دلم برات تنگ شده بود
جی هوپ:وایسا حساب تورو بعدا میرسم
از خودم به زور جداش کردم و یونا سلام داد
با سر جوابشو دادم که با اینکارم یجی حرص خورد
رو به مامان برگشتم و گفتم:مامان من شاید شب نیام خونه
مامان:باشه پسرم مراقب خودت باش
ادامه در پارت بعدییی
چطوره؟
راستی بچه توی معرفی فیک هم گفتم گه جین داداش یونا هس منظورم از جین همون کیم سوک جین خودمونه
جی هوپ:
با صدای در چشممو از صفحه لب تاپ گرفتم و دوختم به در
جی هوپ:بیا تو
در باز شد و منشی اومد جلوی میز ایستاد اخم کردم و لب تاپ رو بستم
سرد گفتم:بگو
منشی با صدای نازکش گفت
منشی:رئیس از شرکت اِسکای تماس گرفتن و گفتن که میخوان با شما کار کنن و شرط رو قبول کردن
جی هوپ:خببب؟
منشی:برای همین درخواست کردن که فردا جلسه داشته باشید
از پشت میز بلند شدم و گوشی و کتم رو برداشتم درحالی که داشتم میرفتم سمت در گفتم
جی هوپ:برای فردا ساعت ۴ و نیم قرار بزار
منشی:چشم
از شرکت خارج شدم و رفتم سمت خونه
بعد چند دقیقه رسیدم و ماشین رو داخل پارکینگ پارک کردم از ماشین پیاده شدم
****
درو باز کردم و وارد خونه شدم داشتم میرفتم سمت اتاقم که مامان صدام کرد برگشتم سمتش و لبخند زدم
جی هوپ:سلام مامان خوشگلم
لبخند زد و گفت:سلام پسرم چرا زود برگشتی؟
جی هوپ:خسته بودم
مامان:باشه پس برو استراحت کن
داشتم از پله ها میرفتم بالا که یاد یجی (خواهرش)افتادم
جی هوپ:راستی مامان یجی کجاست؟
مامان:با یونا رفته بیرون الانا میاد
اخم کردم یونااا؟ آدم کم بود با اون رفته بیرون؟ اه اه اصلا به من چه
پیرهنم رو در اوردم و حودم رو پرت کردم روی تخت
توی کل دنیا فقط دو زن برای من مهم هستن که اونا هم مامان و خواهرم هستن و تمااام
از هر دختر دیگه ایی نفرت دارم
*****
از خواب بیدار شدم تصمیم گرفتم برم باشگاه خیلی وقت بود نرفته بودم با پوشیدن کت چرمم تیپم رو تکمیل کردم و رفتم پایین
یجی و مامان و اون دختره نشسته بودن و حرف میزدن یجی با دیدنم دوید سمتم ک پرید بغلم
دستامو دور کمرش حلقه کردم نیفته دختره ی دیوانه
یجی:سلاااام داداش خنگمممم دلم برات تنگ شده بود
جی هوپ:وایسا حساب تورو بعدا میرسم
از خودم به زور جداش کردم و یونا سلام داد
با سر جوابشو دادم که با اینکارم یجی حرص خورد
رو به مامان برگشتم و گفتم:مامان من شاید شب نیام خونه
مامان:باشه پسرم مراقب خودت باش
ادامه در پارت بعدییی
چطوره؟
راستی بچه توی معرفی فیک هم گفتم گه جین داداش یونا هس منظورم از جین همون کیم سوک جین خودمونه
۶.۴k
۲۷ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.