اسم رمان:عشق ممنوعه
اسم رمان:عشق ممنوعه
پارت ۳۷
در به صورت وحشتناکی باز شد...........
با ترس نگاهش کردم در رو بست و قفل کرد اومد نزدیکم پاشدم تا برم آرومش کنم ولی هی جلو میومد اشکام ریخت به دیوار خوردم دستشو مشت کرد و آورد بالا خواست بزنه چشمامو بستم دیدم هیچی حس نکردم و سرم تو یه جای گرم رفت صداش اومد با یه صدایی که معلوم بود داره گریه میکنه گفت:چرا همچین میکنی میدونی دوست دارم سواستفاده میکنی یا میدونی روت غیرتیم اینکارو میکنی ،گفتم:جونکوک به جون خودم قسم بخدا از عمد نبود یهویی شد ،گفت:بهت اعتماد دارم و مطمئنم درست میگی ولی آوا اگر دروغ گفته باشی من میدونمو تو هاااا
،صدای در و همچنین تهیونگ با جین میومد داد میزدن جونکوک کاری نکنی ها بخدا میکشم اینا ماهم اهمیت ندادیم رو تخت بغل هم خوبیدیم
پارت ۳۷
در به صورت وحشتناکی باز شد...........
با ترس نگاهش کردم در رو بست و قفل کرد اومد نزدیکم پاشدم تا برم آرومش کنم ولی هی جلو میومد اشکام ریخت به دیوار خوردم دستشو مشت کرد و آورد بالا خواست بزنه چشمامو بستم دیدم هیچی حس نکردم و سرم تو یه جای گرم رفت صداش اومد با یه صدایی که معلوم بود داره گریه میکنه گفت:چرا همچین میکنی میدونی دوست دارم سواستفاده میکنی یا میدونی روت غیرتیم اینکارو میکنی ،گفتم:جونکوک به جون خودم قسم بخدا از عمد نبود یهویی شد ،گفت:بهت اعتماد دارم و مطمئنم درست میگی ولی آوا اگر دروغ گفته باشی من میدونمو تو هاااا
،صدای در و همچنین تهیونگ با جین میومد داد میزدن جونکوک کاری نکنی ها بخدا میکشم اینا ماهم اهمیت ندادیم رو تخت بغل هم خوبیدیم
۳.۵k
۰۶ اسفند ۱۴۰۲