عشق شیرین پارت ۱۰
یونا:(دوستان چون حوصله سر بر نشه قسمت نامزدی رو ننوشتم)
اه بلاخره این نامزدی مسخره هم تموم شد حالم داشت بهم میخورد از نقش بازی کردن
همه ی مهمون ها رفته بودن فقط خانواده ی ما و جی هوپ اینا اینجا بودن
یهو جی هوپ بلند شد:خب ما دیگه رفع زحمت میکنیم
یدفعه مامان گفت:کجا جی هوپ من عمرا بزارم برید
جی هوپ:نه اخه....
مامان:اما و اخه نداریم.....مامانت ایناهم میمونن
زن عمو:نه عزیزم جی هوپ اگه میخواد بمونه ما میریم
مامان:ای بابا بمونید خب
عمو:نه خانم کیم ما میریم
مامان:باشه هرجور راحتید
این وسط جی هوپ هم مونده بود نمیدونست چیکار کنه.....ای بابا اخه مادر من تو چیکار به پسر مردم داری
همشون رفتن و جی هوپ موند
مامان:خب شماها خسته اید....جی هوپ جان توام برو اتاق یونا استراحت کنید.......چیزی هم لازم داشتید بگین
جی هوپ خیلی جدی گفت:من میرم اتاق جین تا یونا راحت باشه
مامان:نه بابا این چه حرفیه شماها دیگه نامزدید
من این وسط چشام گرد شده بود یعنی رسماً نقش کلم بروکلی رو بازی میکردم
مامان با چشم غره به من نگاه کرد:پس چرا وایسادی اتاق رو به شوهرت نشون بده
زیر لب غریدم:خب مامان من جی هوپ از بچگی اینجا بزرگ شده خودش میدونه اتاقم کجاااس
جی هوپ با لبخند تشکر کرد و رفت بالا
منم تند تند رفتم بالا و در و پشت سرم بستم دیدم جی هوپ روی مبل تک نفری نشسته و دکمه های بالاییش بازه
یونا:میشه بری اتاق جین؟
جی هوپ:اتاق جین چرا؟
یونا:اینجوری بهتره
جی هوپ:برو از جین برام لباس بگیر....
یونا:به من دستور نده من نوکرت نیستم بعدشم من خواهش کردم بری اتاق جین
جی هوپ:نترس من به هرکسی دست بزنم به تو اصلا نمیزنم.....لخ*ت هم جلوم وایسی برام اهمیت نداره
حرفاش خیلی بهم برخورد
اخم کردم و گوشیم رو پرت کردم روی مبل و رفتم سمت تخت
یونا:نه اینکه تو برام خیلی مهمی....واقعا متاسفم برات
جی هوپ:کم حرف بزن حسابی خستم ....میخوام بخوابم
یونا:بدرک.....بخواب که بیدار نشی(خاک تو سرت)
چون حرصش بدم رفتم از کمد تاپ و شلوار برداشتم و رفتم سمت حموم کارام رو با سروصدا انجام میدادم....
یه دوش گرفتم و اومدم بیرون دیدم چراغا خاموشه ولی جی هوپ خواب نیس و داره به گوشیش نگاه میکنه
دقت که کردم دیدم گوشی من دستشه
یونا:گوشی من دست تو چیکار میکنه
بی توجه به حرفم گفت:این اقایون توی گوشی تو چیکار میکنن؟
یونا:به تو ربطی داره؟
یهو سیمکارتم رو در اورد و با فشار کوچیک شکوند دهنن از پرویی باز مونده بود
یونا:روانی توش کلی شماره داشتم
جی هوپ:خودم برات یه سیم کارت میگیرم توش دوتا پسر ببینم....
یونا:خوبه خوبه برو بابا
جی هوپ:بیا بخواب
یونا:من با تو؟روی یه تخت بخوابم؟عمراا من روی مبل میخوابم(حالا انگار کنار لولو میخواد بخوابه)
جی هوپ:بخواب....به من چه....خودت گردنت خشک میشه
رفتم سمت مبل و خوابیدم
...
صبح با گردن درد شدید بیدار شدم و یه فحشی نثار جب هوپ کردم
نگاش کردم هنوز خواب بود...حیف که یکمم ازش میترسم وگرنه جوری بیدار میکردم که نگو(یکم میترسی؟مطمئنی؟)
ادامه در پارت بعدی
دوستان این فیک کم کم داره جالب میشه و میدونم قراره خوشتون بیاد پس لطفا لایک کنید تا منم زود زود پارت بزارم
اه بلاخره این نامزدی مسخره هم تموم شد حالم داشت بهم میخورد از نقش بازی کردن
همه ی مهمون ها رفته بودن فقط خانواده ی ما و جی هوپ اینا اینجا بودن
یهو جی هوپ بلند شد:خب ما دیگه رفع زحمت میکنیم
یدفعه مامان گفت:کجا جی هوپ من عمرا بزارم برید
جی هوپ:نه اخه....
مامان:اما و اخه نداریم.....مامانت ایناهم میمونن
زن عمو:نه عزیزم جی هوپ اگه میخواد بمونه ما میریم
مامان:ای بابا بمونید خب
عمو:نه خانم کیم ما میریم
مامان:باشه هرجور راحتید
این وسط جی هوپ هم مونده بود نمیدونست چیکار کنه.....ای بابا اخه مادر من تو چیکار به پسر مردم داری
همشون رفتن و جی هوپ موند
مامان:خب شماها خسته اید....جی هوپ جان توام برو اتاق یونا استراحت کنید.......چیزی هم لازم داشتید بگین
جی هوپ خیلی جدی گفت:من میرم اتاق جین تا یونا راحت باشه
مامان:نه بابا این چه حرفیه شماها دیگه نامزدید
من این وسط چشام گرد شده بود یعنی رسماً نقش کلم بروکلی رو بازی میکردم
مامان با چشم غره به من نگاه کرد:پس چرا وایسادی اتاق رو به شوهرت نشون بده
زیر لب غریدم:خب مامان من جی هوپ از بچگی اینجا بزرگ شده خودش میدونه اتاقم کجاااس
جی هوپ با لبخند تشکر کرد و رفت بالا
منم تند تند رفتم بالا و در و پشت سرم بستم دیدم جی هوپ روی مبل تک نفری نشسته و دکمه های بالاییش بازه
یونا:میشه بری اتاق جین؟
جی هوپ:اتاق جین چرا؟
یونا:اینجوری بهتره
جی هوپ:برو از جین برام لباس بگیر....
یونا:به من دستور نده من نوکرت نیستم بعدشم من خواهش کردم بری اتاق جین
جی هوپ:نترس من به هرکسی دست بزنم به تو اصلا نمیزنم.....لخ*ت هم جلوم وایسی برام اهمیت نداره
حرفاش خیلی بهم برخورد
اخم کردم و گوشیم رو پرت کردم روی مبل و رفتم سمت تخت
یونا:نه اینکه تو برام خیلی مهمی....واقعا متاسفم برات
جی هوپ:کم حرف بزن حسابی خستم ....میخوام بخوابم
یونا:بدرک.....بخواب که بیدار نشی(خاک تو سرت)
چون حرصش بدم رفتم از کمد تاپ و شلوار برداشتم و رفتم سمت حموم کارام رو با سروصدا انجام میدادم....
یه دوش گرفتم و اومدم بیرون دیدم چراغا خاموشه ولی جی هوپ خواب نیس و داره به گوشیش نگاه میکنه
دقت که کردم دیدم گوشی من دستشه
یونا:گوشی من دست تو چیکار میکنه
بی توجه به حرفم گفت:این اقایون توی گوشی تو چیکار میکنن؟
یونا:به تو ربطی داره؟
یهو سیمکارتم رو در اورد و با فشار کوچیک شکوند دهنن از پرویی باز مونده بود
یونا:روانی توش کلی شماره داشتم
جی هوپ:خودم برات یه سیم کارت میگیرم توش دوتا پسر ببینم....
یونا:خوبه خوبه برو بابا
جی هوپ:بیا بخواب
یونا:من با تو؟روی یه تخت بخوابم؟عمراا من روی مبل میخوابم(حالا انگار کنار لولو میخواد بخوابه)
جی هوپ:بخواب....به من چه....خودت گردنت خشک میشه
رفتم سمت مبل و خوابیدم
...
صبح با گردن درد شدید بیدار شدم و یه فحشی نثار جب هوپ کردم
نگاش کردم هنوز خواب بود...حیف که یکمم ازش میترسم وگرنه جوری بیدار میکردم که نگو(یکم میترسی؟مطمئنی؟)
ادامه در پارت بعدی
دوستان این فیک کم کم داره جالب میشه و میدونم قراره خوشتون بیاد پس لطفا لایک کنید تا منم زود زود پارت بزارم
۸.۲k
۰۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.