Angel of life and death p15ادامه
#فیک
#فیکشن
#استری_کیدز
آمه : م..میشه بس کنید ؟
با صدایی پر از بغض و ترسی که از طرف دخترک شنیدن هر دو ترجیح دادن به بحثشون پایان بدن که...صدایی توی گوششون پیچید...
صدای در زدن محکمی بود که پشت سر هم صدا میداد
÷ آمه...میدونم اون تویی بیا بیرونننن
با لحن عصبی و خشنی لب زد که دخترک بیشتر از قبل توی خودش جمع شد...
÷ امههههه
با فریاد بلندی که از طرف فرد پشت در شنیده شد...هیون با عصبانیت راهش رو کج کرد تا به سمت در بره اما با گرفته شدن دستش توسط فلیکس..متوقف شد..
هیون : چته ؟
فلیکس : میخوای چی کار کنی ؟
هیون : میخوام بکشمش...چی کار کنم ؟
فلیکس نفس عمیقی کشید و چشمای خشمگینش رو به مرد دوخت
فلیکس : یادت رفته آخرین باری که آدم کشتی چه بلایی سرت اومد ؟
#فیکشن
#استری_کیدز
آمه : م..میشه بس کنید ؟
با صدایی پر از بغض و ترسی که از طرف دخترک شنیدن هر دو ترجیح دادن به بحثشون پایان بدن که...صدایی توی گوششون پیچید...
صدای در زدن محکمی بود که پشت سر هم صدا میداد
÷ آمه...میدونم اون تویی بیا بیرونننن
با لحن عصبی و خشنی لب زد که دخترک بیشتر از قبل توی خودش جمع شد...
÷ امههههه
با فریاد بلندی که از طرف فرد پشت در شنیده شد...هیون با عصبانیت راهش رو کج کرد تا به سمت در بره اما با گرفته شدن دستش توسط فلیکس..متوقف شد..
هیون : چته ؟
فلیکس : میخوای چی کار کنی ؟
هیون : میخوام بکشمش...چی کار کنم ؟
فلیکس نفس عمیقی کشید و چشمای خشمگینش رو به مرد دوخت
فلیکس : یادت رفته آخرین باری که آدم کشتی چه بلایی سرت اومد ؟
۹.۲k
۰۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.