من شیطان و توفرشته|•
منشیطان و توفرشته|•
#Part_۲۵
✨💜☁️🪐
دمپایی بندازین بنده اومدم پارت بنویسم🩴🪦
خونه بزرگی بود ۸۰تا خدمتکار داشتم عجب شوهریم داشتم
×ماهرو طبقه دوم مال کارمه پس واردش نمیشی
+میشم
×نمیشی
+میشم،میشم،میشم
×باش،من هرچی بگم ت حرف خودتو میزنی
یس خودشه
+بریم طبقه دوم
×نمیترسی
+ترس چیه بابا
رفتیم تو آسانسور
وایساده بودم که نزدیکم شد و جلوم وایساد،دستش رو نزدیکم کرد که یه دفعه دکمه رو زد و رفت عقب
×چیشده سرخ شدی
دستامو گذاشتم رو لپام، خودمو تو آیینه نگا کردم
سرخ سرخ بودم
+هوا چقد گرمه
×اها تو گفتی ما باور کردیم
حس میکردم تازه باهاش آشنا شدم
×رسیدیم
از آسانسور وارد یه اتاق بزرگ شدیم
یه عالمه پرونده اونجا بود رو یه دیوار حدود یه میلیون عکس بود
+اینا کین
×اینارو کشتم
+یاااا خداا،منم میکشی
×اگه ندی اره
+چی؟
پوز خند زد و راه افتاد
×تو واسه خودت بگرد من برم
+نرو
×نترس کسی ترونمیکشه مو مشکی جذابه
+باشه برو فقط باند داری
×برو انباری هس طبقه اول یه اتاق هس اونجا من میرم بیرون دیر میام
حالا من بودم و اون خونه رفتم و باند هارو بردم طبقه آخر بازشون کردم و صداشون رو تا آخر بلند کردم و واسه خودم رقصیدم
از رقص ایرانی تا دنس و رقص عربی...
+داداش تو خونه قاتلت دارم میرقصم،کجایی ببینی ابجیت رو
نمیدونم کار درستی بود یا نه
رفتم و یخچال رو باز کردم و هرچی خوردنی هس ریختم بیرون و خوردم
تا اینکه رو مبل خوابم برد
چن وقتی بود راحت نخوابیده بودم وقتی بیدار شدم....
#Part_۲۵
✨💜☁️🪐
دمپایی بندازین بنده اومدم پارت بنویسم🩴🪦
خونه بزرگی بود ۸۰تا خدمتکار داشتم عجب شوهریم داشتم
×ماهرو طبقه دوم مال کارمه پس واردش نمیشی
+میشم
×نمیشی
+میشم،میشم،میشم
×باش،من هرچی بگم ت حرف خودتو میزنی
یس خودشه
+بریم طبقه دوم
×نمیترسی
+ترس چیه بابا
رفتیم تو آسانسور
وایساده بودم که نزدیکم شد و جلوم وایساد،دستش رو نزدیکم کرد که یه دفعه دکمه رو زد و رفت عقب
×چیشده سرخ شدی
دستامو گذاشتم رو لپام، خودمو تو آیینه نگا کردم
سرخ سرخ بودم
+هوا چقد گرمه
×اها تو گفتی ما باور کردیم
حس میکردم تازه باهاش آشنا شدم
×رسیدیم
از آسانسور وارد یه اتاق بزرگ شدیم
یه عالمه پرونده اونجا بود رو یه دیوار حدود یه میلیون عکس بود
+اینا کین
×اینارو کشتم
+یاااا خداا،منم میکشی
×اگه ندی اره
+چی؟
پوز خند زد و راه افتاد
×تو واسه خودت بگرد من برم
+نرو
×نترس کسی ترونمیکشه مو مشکی جذابه
+باشه برو فقط باند داری
×برو انباری هس طبقه اول یه اتاق هس اونجا من میرم بیرون دیر میام
حالا من بودم و اون خونه رفتم و باند هارو بردم طبقه آخر بازشون کردم و صداشون رو تا آخر بلند کردم و واسه خودم رقصیدم
از رقص ایرانی تا دنس و رقص عربی...
+داداش تو خونه قاتلت دارم میرقصم،کجایی ببینی ابجیت رو
نمیدونم کار درستی بود یا نه
رفتم و یخچال رو باز کردم و هرچی خوردنی هس ریختم بیرون و خوردم
تا اینکه رو مبل خوابم برد
چن وقتی بود راحت نخوابیده بودم وقتی بیدار شدم....
۲.۷k
۰۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.