half brother part : 18
جونگکوک قرار بود که مارو توی سینما ببینه به مدتی بود که توی مغازه دوچرخه کار می کرد و احتمالا قبل از سر زدن به ما اول میرفت خونه تا دوش بگیره
من ويكتوریا و جیس بلیطا رو قبلا گرفته بودیم
جیس با خنده گفت: # ویکتوریا مطمئنی پارتنرت قراره خودشو نشون بده؟
ویکتوریا نامطمئن به من نگاه گرد : & میاد
حقیقتا من که ایده ای نداشتم که جونگکوک قراره بیاد یا نه هر چند که دعا می کردم نیاد
وقتی ویکتوریا بهش پیام داد که ما زودتر میریم داخل تا مطمئن بشیم کسی صاحب صندلیامون نمیشه جونگکوک هیچ جوابی نداد همون طور که توی صف منتظر بودیم جیس دستشو انداخت دور من و باعث شد تا عضلاتم منقبض بشن از اون جایی که ما تازه داشتیم با هم آشنا میشدیم به نظرم یکم داشت عجله میکرد
بوی خوبی میداد و توی پیراهن سیاهش خوب به نظر میرسید موهای قهوه ای روشنش ژل زده بودند یادمه فکر میکردم جیس خیلی بامزه است؛ ولی این روزا هر کسی در مقاسیه با جونگکوک از نظر جذابیتای ظاهری افتضاح به نظر میرسید
ویکتوریا زیر فشار زیادی بود تا به جیس نگه که جونگکوک برادر خونده مه از اون جایی که جونگکوک اصلا توی مدرسه با من حرف نمیزد خیلیا هنوز هیچ تصوری نداشتن که ما با هم زندگی میکنیم خودمم این شکلی ترجیح میدادم
با خیال راحت نشسته بودیم وقتی که سالن سینما تاریک شد و پیش نمایش ها شروع شدن موبایلمو گذاشتم روی سایلنت شاید جونگکوک اصلا نخواد خودشو امشب نشون بده بدنم کم کم آروم شد ولی ویکتوریا هر چند ثانیه یک بار موبایلشو چک میکرد یا اطرافو به دنبال جونگکوک دید میزد
فیلم بالاخره شروع شد بیشتر توی صندلیم فرو رفتم و پاهامو بالا آوردم و گذاشتم روی صندلی خالی جلوم
جیس بهم اشاره کرد تا از پاپکورنش بردارم مشغول جویدن شدم و واقعا داشتم کم کم از فیلم لذت میبردم که نزدیک بود با بوی سیگار گیاهی که با ادکلن مخلوط شده بود خفه بشم اون اونجا بود
زانوهام شروع به لرزش کردن وقتی جونگکوک راهشو توی تایکی باز کرد و به سمت صندلی خالی اون طرف ویکتوریا رفت دلم میخواست به اون صورت سرگرم شده ش سیلی بزنم
وقتی جونگکوک تکیه داد و گونه ویکتوریا رو بوسید اشتهام نسبت به پاپکورن سریعا به حالت تهوع تغییر کرد بسته رو به جیس برگردوندم و وانمود کردم که به فیلم علاقه مندم
ولی تنها کاری که واقعا انجام میدادم بو کشیدن جونگکوک بود حضورش منو مضطرب تر از چیزی که فکر میکردم کرده بود
ناگهان جیس دستمو چنگ زد و توی دست خودش گرفت با این کارش یخ زدم
های گایز اینم از پارت جدید لایک و کامنت بزارید حمایت کنید یادتون
من ويكتوریا و جیس بلیطا رو قبلا گرفته بودیم
جیس با خنده گفت: # ویکتوریا مطمئنی پارتنرت قراره خودشو نشون بده؟
ویکتوریا نامطمئن به من نگاه گرد : & میاد
حقیقتا من که ایده ای نداشتم که جونگکوک قراره بیاد یا نه هر چند که دعا می کردم نیاد
وقتی ویکتوریا بهش پیام داد که ما زودتر میریم داخل تا مطمئن بشیم کسی صاحب صندلیامون نمیشه جونگکوک هیچ جوابی نداد همون طور که توی صف منتظر بودیم جیس دستشو انداخت دور من و باعث شد تا عضلاتم منقبض بشن از اون جایی که ما تازه داشتیم با هم آشنا میشدیم به نظرم یکم داشت عجله میکرد
بوی خوبی میداد و توی پیراهن سیاهش خوب به نظر میرسید موهای قهوه ای روشنش ژل زده بودند یادمه فکر میکردم جیس خیلی بامزه است؛ ولی این روزا هر کسی در مقاسیه با جونگکوک از نظر جذابیتای ظاهری افتضاح به نظر میرسید
ویکتوریا زیر فشار زیادی بود تا به جیس نگه که جونگکوک برادر خونده مه از اون جایی که جونگکوک اصلا توی مدرسه با من حرف نمیزد خیلیا هنوز هیچ تصوری نداشتن که ما با هم زندگی میکنیم خودمم این شکلی ترجیح میدادم
با خیال راحت نشسته بودیم وقتی که سالن سینما تاریک شد و پیش نمایش ها شروع شدن موبایلمو گذاشتم روی سایلنت شاید جونگکوک اصلا نخواد خودشو امشب نشون بده بدنم کم کم آروم شد ولی ویکتوریا هر چند ثانیه یک بار موبایلشو چک میکرد یا اطرافو به دنبال جونگکوک دید میزد
فیلم بالاخره شروع شد بیشتر توی صندلیم فرو رفتم و پاهامو بالا آوردم و گذاشتم روی صندلی خالی جلوم
جیس بهم اشاره کرد تا از پاپکورنش بردارم مشغول جویدن شدم و واقعا داشتم کم کم از فیلم لذت میبردم که نزدیک بود با بوی سیگار گیاهی که با ادکلن مخلوط شده بود خفه بشم اون اونجا بود
زانوهام شروع به لرزش کردن وقتی جونگکوک راهشو توی تایکی باز کرد و به سمت صندلی خالی اون طرف ویکتوریا رفت دلم میخواست به اون صورت سرگرم شده ش سیلی بزنم
وقتی جونگکوک تکیه داد و گونه ویکتوریا رو بوسید اشتهام نسبت به پاپکورن سریعا به حالت تهوع تغییر کرد بسته رو به جیس برگردوندم و وانمود کردم که به فیلم علاقه مندم
ولی تنها کاری که واقعا انجام میدادم بو کشیدن جونگکوک بود حضورش منو مضطرب تر از چیزی که فکر میکردم کرده بود
ناگهان جیس دستمو چنگ زد و توی دست خودش گرفت با این کارش یخ زدم
های گایز اینم از پارت جدید لایک و کامنت بزارید حمایت کنید یادتون
۱.۷k
۰۹ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.