Part29

#Part29



- یسری خرید ها هست با شاهرخ میرین واسه فردا انجام میدین ! ....
نشنیدم ؟!
- هوففف چشم آقا!
...
#یاشار
حالا شد !
دلیلشو نمیدونم که چرا اون دوروز باهاش تا کردم ؟! ولی باید با اخلاق و رفتار خاص من کنار بیاد چون خاطره خوبی از رحم و مروت ... از انسانیت ! ندارم ...
امیدوارم فردا نرینه به مهمونیم چون منتظر یه جرقه ام تا پاچشو بگیرم ! هم رو مخمه هم مهمونیه خیلی مهمی دارم ...
نیم ساعت بعد ...
نیم ساعت گذشت و لیست خرید ها آماده شد .
از عمد دختره رو فرستادم تا با خرید ها و مقدارشون آشنا بشه
- هلیااااا
- بله ؟.
- بیا بالا .
- بله
- آماده باش خرید هارو انجام بده
فردا هم ساعت ۵ عصر اینجان خودمون بع استقبالشون میریم
- خودمون ؟
- آره
- ولی ‌‌... وقتی من هنوز رسمی نشدم و قراره پذیرایی کنم چرا باید باهات بیام فرودگاه ؟.
- همه کار هارو که تو انجام نمیدی !
پری انجام میده تهش یه قهوه میاری بعد کنارمون میشنی و گوش میدی ...
بعدم من واسع کارام به کسی توضیح نمیدم !
تهش اگه پرسیدن میگم تازه واره آنطور شروع کردیم !
بقیش به خودم ربط داره و خودشون میدونن اجازه دخالت تو کار هام و ندارن !
مفهوم شد؟
- هعی‌ ... بله آقا!