فیک زندگی تلخ و شیرین ♡

فیک زندگی تلخ و شیرین ♡
پارت سوم
ویو جونگ کوک
داشتیم از شکنجه گاه با تهیونگ برمیگشتیم که بریم خاستگاری من خیلی ات رو خیلی دوسش دارم جوری که حاضرم بخواطرش هر کاری کنم و از طرفی لیا دوست دخترم رو دوست ندارم ، تهیونگ هم ارینا رو خیلی دوست داره خلاصه رسیدیم خونه و رفتم توی اتاقم یه دوش گرفتم کت شلوار رو هم پوشیدم رفتم پایین که دیدم تهیونگ هم توی سالن منتظره
تهیونگ: داداش چه خوش تیپ شدی
جونگ کوک: خوش تیپ بودم 😌
تهیونگ: بله شکی توش نیست
جونگ کوک: بریم
تهیونگ: اره بریم
توی راه همش داشتم فکر میکردم که ات منو دوست داره یا نه، ولی اگه دوسم هم نداشته باشه عاشق خودم میکنمش، ولی دلم برای عشق بچگیم تنگ شده چون اون هم خیلی دوست داشتم 🥲
تهیونگ: داداش اینجا وایسا گل بگیریم
جونگ کوک: باشه
من چون میدونستم ات گل رز قرمز و سفیدخیلی دوست داره یه دست گل اینجوری براش گرفتم
تهیونگ هم فقط دست گل رز قرمز گرفت، بعد دوباره راه افتادیم رسیدیم زنگ در رو زدم ات درو باز کرد ات خیلی خوشگل شده بود😍 البته خوشگل بود بعد دیدم ارینا تعجب کرده حق داشت چون اون.....
شرط
لایک: 8
کامنت هرچی خواستید
اگه امشب لایک هارو برسونید یه پارت دیگه میزارم
مرسی که خوندین ♡