elham

#elham31
پروردگارا از آنگونه با تو سخن گفتن به شعر مینگارم ....که آرامش را در یاد تو یافته ام

پروردگارا از همان کودکی که آغاز شناخت تو در من شکل گرفت ...
رو به آسمان چشم می گشودم و تو را نوری در لابلای ابر های تیره و روشن به تماشا می ایستادم
نوری که بر هرآنچه می دیدم و می شناختم
می تابید ...
در پی مشاهده هر نوری از هر کجای هستی
چشم بر هم می گذاشتم و از درون با تو سخن می‌گفتم...
و گاه آرزوهای کودکانه ام را با تمام وجود از تو درخواست میکردم
که حال به تمامی آن آرزوها رسیده ام .
پروردگارا خودت را به شهادت می گیرم که روزگار خارج از یادت سپری نکرده ام ...

به آن اندازه در یادت غرق میشدم که خود را تنها انسان و بنده تو بر هستی می دیدم و تو را به زیبایی نظاره گر خویش .
و حال باز به همان لطافت تو را کودکانه ادراک می کنم .
آنچنان به تصور می نشستم که حریری از آسمان برایم فرو فرستاده ای و من عاشقانه پُر زِ اشتیاق در دامان حریر پرنیان گونه ات به خواب می رفتم .
و صبح را در دستان گرم و پُر محبت تو از خواب بر میخواستم .
و تو را چون هوای تازه در طبیعت بیشتر احساس میکردم ...
در خاک گونه ِ گونه ِ.... ات
در جویباران و چشمه ساران ...
در قطره قطره های باران ....
در شاخساران...
و برگ های رو به آسمان برافراشته ....
و مِهر دستانت که در هر نسیم گونه هایم را نوازش میکرد ....
پروردگارا منِ بنده عاشق تو " همان هوایی را تنفس میکنم که هزاران انسان نفس کشیده اند و حال نیستند .
پروردگارا منِ بنده دلبسته تو " پا جای قدم های هزاران انسانی گذاشته ام که اکنون نیستند چون آنها را یک به یک فراخواندی .
پروردگارا منِ بنده دلباخته تو " ... خون هزاران انسانی را در رگهایم به گردش دارم که روزگارانی به خواست تو زیسته اند و آنها را فراخواندی....

پس زنهار من آنگونه با تو سخن می گویم که مرا هر سو فراخوانده ای ...
پروردگارا خارج از نیک سخن گفتن و نگاشتن قلم را در دستانم افراشته مدار ....
۳۰.۸.۱۳۹۹
مرجان امیری
#پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #پست_جدید #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #عاشقانه #تکست_خاص #خاصترین #تنهایی #تکست_ناب #دخترونه #love #عشق