من برگشتم ( پارت ۲)

من برگشتم ( پارت ۲)
خواستگار داری
* باشه بابا جان خدافظ
پدرم . خدافظ دخترم
بلند شدم یه لباس پوشیدم و رفتم پاساژ لباس خریدم و دوباره رفتم خونه حاضر شدم و لباسم رو پوشیدم(عکس لباس اسلاید بعد) یه آرایش غلیظ کردم و راه افتادم با تاکسی رفتم و رسیدم به در عمارتمون زنگ زدم یکی از ندیمه ها امد و درو باز کرد
تعظیم کرد
ندیمه . سلام خانم
* سلام
رفتم داخل مثل اینکه خواستگار رسیده بود رفتم داخل سالن
مادرم . به به دخترم رسیدی
تهیونگ ویو
باصدای مادر ا.ت نگاهم رفت روی دختری که اونجا واستاده بود کاملا جذبش شدم خیلی زیبا بود پدرم دستشو جلوم تکون داد از افکار امدم بیرون ا.ت اند روی مبل کنار من نشست
ا.ت ویو
پدر تهیونگ . به به آقای پارک چه دختر زیبایی دارین
پدرم . شما هم پسر بسیار جذابی دارین
* سلام من پارک ا.ت هستم
پدر تهیونگ . خوشبختم دخترم
& منم کیم تهیونگ هستم
* کیم ت.....ت......تهیونگ
تهیونگ ویو
تا اسممو گفتم تعجب کرد و سریع رفت طبقه بالا
پدر ا.ت . عذر میخوام آقای کیم دخترم و قتی این اسم رو میشنوه اینجوری میشه
پدرم . چرا
پدر ا.ت .  چندین بار سعی کردیم بفهمیم ولی نتونستیم