fake taehyung

fake taehyung
part*⁵⁸


یک هفته بعد
بیمارستان بودم از تهیونگ هنوز جدا نشده بودم بچم بدنیا اومده بود
م: دخترم خوبی
ا/ت: بچم خوبه
م: اره یه دختر خوشگلیه مثل خودته
ا/ت: تهیونگ خیلی دختر دوس داشت😞🥺
م: میدونم دلت براش تنگ شده
ا/ت: خیلی میشه بهش زنگ بزنی بیاد؟
م: نه باید عادت کنی من برم داروهاتو بگیرم میام
ا/ت: باشه
مامانم رفت در باز شد تهیونگ اومد
تهیونگ: ا/ت
ا/ت: تهیونگا
اومد نزدیکم بغلش کردم اونم بغلم کرد
تهیونگ: خوبی
ا/ت: اره بغلت کردم به این معنا نیست که بخشیدمت چون دلم برات تنگ شده بود
تهیونگ: چرا میخوای ازم جدا شی؟
ا/ت: بسه میشه نگی ما دیگه باید عادت کنیم نمیخوای دخترتو ببینی
تهیونگ: دخترم؟
ا/ت: اره
تهیونگ: کجاست
ا/ت: الان میارنش
👩🏼‍⚕️: بفرمایید اینم دختروتون خیلی مبارک باشه خانم دکتر
ا/ت: ممنون
تهیونگ: ا/ت
ا/ت: بله
تهیونگ: ببینش
ا/ت: 😊
تهیونگ: خودت خوبی
ا/ت: صدای بابام میاد بیا برو یه جا قایم شو برو زیر تخت
تهیونگ: باشه
پ: ا/ت
ا/ت: بله بابا
پ: ببینم نومو خاک تو سرش
ا/ت: با کی هستی؟
پ: پدر خیانتکارش اگه اینکارو نمیکرد الان پیشت بود
ا/ت: بابا
پ: بسه دو روز اینجایی بیا برگردیم خونه

#فیک
#سناریو