فیک مافیا جذاب من

فیک مافیا جذاب من
پارت اخر😪
۳ سال گذشته جیمین ازدواج کرد و کوکم از مافیا بودن دست برداشته و یه دختر ۴ساله به اسم جیسو داره از یتیم خانه اورده وقت ۱ سالش بود که باهاش سرگرم بشه
کوک اماده نشدی دخترم
جیسو وایستا الان میام
کوک چرا لج میکنی نمیزاری لباس تنت بدم
جیسو زشته بابایی من بزرگ شدم
کوک اووو دخترم کی بزرگ شد
جیسو خیلی وقته من فردا ازدواج میکنم
کوک او چی من ترو من ترو به هیچکس نمیدم
جیسو بابا من دوست دارم ازدواج کنم
کوک ول
جیمین اووو کجایی پدر دختر دیر شد
جیسو اومدیم عمو
رفتن بازار شهر بازی خوش گذروند اومدن خونه
جیسو بابایی من خوابم میاد
کو‌ک بریم بخوابیم
جیسو بریم

جیسو کو‌ک تو اتاقن
جیسو بابایی کی برام مامانی میاری
کوک یعنی من برات کافی نیستم
جیسو نه منظورم اینکه تو زن نمیگیری
کوک نه
جیسو چرا
کوک تو مگه خواب نداشتی
جیسو باشه بابایی شب بخیر
کوک شب بخیر کوچولو
جیسو من کوچولو نیستم اخم
کوک اخه دخترم ناراحت شد ببخشید
جیسو دیگه به من نگو کوچولو
‌کوک چشم قربان
جیسو شب بخیر بابایی دوست دارم
کوک منم پرنسسم
پایان
میدونم خیلی بد شد بار اولمه فیک مینویسم ببخشید
تا فیک بعدی میبینمتون🖐