پارت307

#پارت307

🌙 نـــور در تـــاریـــڪــے (1) 🌙


لبخند تلخی زد و در جواب لبخند تلخش مهسا لبخند مهربونی تحویلش داد ، مهسا حس مادرشو خوب درک میکرد

حس میکرد باید کاری واسه مریم انجام بده ولی چه کاری ؟!

متفکر نگاهشو از پنجره گرفت و به زمین دوخت با فکری که به ذهنش خطور کرد دستاشو بهم کوبید وارد آشپزخونه شد ...

و اما آرش که فکرش درگیر بود فکرش رو نمیکرد به این زودی دنبال اون پرونده بیاین و اینکه تمام فکرش پیش حسام بود

حس میکرد حسام ربطی به این ماجرا داره ولی از طرفی پیش خودش میگفت غیر ممکنه اون دوست دوران کودکیمه هیچ وقت به من خیانت نمیکنه

ولی افسوس که زمونه بده و عشق تمام جوون ها رو کور کرده حسام و یاشار هم از این قاعده مستثناء نیستند !!

و در اینده شاهد خواهیم بود که چه بلایی سر حسام و یاشار میاد ، حامد و شقایق به کجا میرسند ، آرش و مهسا چه اتفاقاتی بینشون میوفته و تقش کیوان این وسط چیه ؟!

مهسا برای انتقام از حسام و یاشار چه میکند ؟!
آیا از حامد انتقام میگیرد ؟!
یا اینکه مهسا بفهمه آرش جزیی از متجاوزین بوده چه کاری انجام میده ایا آرشم ....؟

برای جواب تمام این سوالات با همراه باشید...


( آرش )

کلافه گفتم : نگرد کیوان نیست !!

کیوان پوفی کشید از جاش بلند شد دروبینا رو باید چک کنیم !!

آرش : اره باید همش چک شه !!