پارت66 دلبربلا

#پارت66 #دلبربلا

نا امید کنج دیوار نشستیم که یهو صدای جیغ اومد
شک نداشتم ثنا بود
از جا پریدیم و دوییدیم سمت صدا رسیدیم به یه راه پله که به سمت پایین میرفت
چند تا پله رفتیم پایین که دیدم یکی داره به زور ثنا رو میبره پایین
بچه ها خواستن برن سمتش که گرفتمشون کولمو دادم دست ثنا و کتونی هامو در آوردم تا وقتی میدووم صدا نده بچه ها خواستن باهام بیان که دستمو گذاشتم رو بینیم و اخمامو کشیدم تو هم
دعا دعا میکردم بشه
دوییدم سمت مرده و با پام محکم زدم قسمت گیج گاهش
خدارو شکر بیهوش شد و افتاد
ثنا هم باهاش افتاد
کلی آدم دورمون جمع شده بودن
با بچه ها ثنارو بردیم تو ماشین
یه قرمزی که داشت روبه کبودی میرفت از بالای چشمش تا وسطای گونش دیده میشد
دنیا رو فرستادم بره یخ گیر بیاره و سونیا هم موند پیش ثنا که نیمه بیهوش بود
برگشتم سمت پاساژ و رفتم سمت جمعیت تا الان حتما پلیس خبر کردن
تا منو دیدن برگشتن سمتم هرکسی چیزی میگفت انقدر همهمه بود که هیچی نمیفهمیدم
پلیس رسید و چندتا سوال ازم پرسید و منم کل ماجرارو براش تعریف کردم
جمعیتو متفرق کردنو ازم خواستن ببرمشون پیش ثنا
دونفر دیگه همراه یه سرهنگ اومدن باهام
ثنا کاملا هوشیار شده بود و همونطور که یه چیز نارنجی رو صورتش بود داشت حرف میزد
نزدیک تر که شدیم فهمیدم دنیا به جای یخ یخمک آورده
پلیسا از ثنا خواستن تعریف کنه چی شده
_داشتیم خرید میکردیم از دوستام جدا شدم تا برم سرویس وقتی اومدم بیرون یه آقایی اومد جلو و یه چیزایی گفت داشتم گوش میدادم که یهو یکی از پشت دهانمو گرفت یه لحظه دستشو گاز گرفتم و جیغ کشیدم که با مشت کوبید تو صورتم و از حال رفتم
_اونی که اومد سرگرمتون کنه چی میگفت؟
_میگفت آشنام براش
_بسیار خب بفرمایید اداره شکایت تونو کتبی بنویسین
_ببخشید میشه من جاش بیام بره خونه استراحت کنه؟
_خیر خودشون باید تشریف بیارن
ثنارو بردیم شکایت کرد
ازش پرسیدن خانوادش کجان که گفت دانشجوئه
رفتیم سمت خونه
وارد شدیم شالمو کندمو پرت کردم اونور
ثنا گفت:
_بچه ها یکی زنگ میزنه به مامانم
_خودت لالی
_بیشعور من الان مریضم با من درست صحبت کن
_یه کبودیه دیگه
_از لحاظ روحی
دنیا و سونیا با هم گفتن
_رو من حساب باز نکن
یهو پریدنو موهای همو کشیدن و همزمان گفتن
_شوهر من خوشگل تره
اگه یه کاری نمیکردم همینطوری تا صبح ادامه میدادن
_لال شین به حق علی...بدش گوشیتو

لایک و کامنتفراموش نشه😉