پارت

#پارت64
همینطور داشتم با خودم حرف میزدم،یهو که سرمو بلند کردم دیدم همه دارن نگام میکنن واقعا دیگه از دستش کلافه شدم یعنی چی اخه بی توجه به جمع خواستم پاشم برم که کرم دستشو گذاشت رو دستم و اومد نزدیک و اروم بهم گفت:چته کیانا،مگه بچه ای اینطوری میکنی؟الان چی شده؟
+واقعا نمیدونی؟ابرومو بردی، واقعا چرا این کارو میکنی؟چیو میخای ثابت کنی؟
کرم:تو چرا نمیفهمی؟الان هیچ کسی درمورد تو هیچ فکر بدی نمیکنه،یه نگاه به دستت بنداز اون حلقه ای که دستت کردی واسه چیه؟
+من کاری به اونا ندارم،تورو درک نمیکنم واقعا هدفت چیه؟
دوباره زوم کردروم و موهامو با دستاش کنارزد،ااای خدا این اخر منو دیونه میکنه
کرم:من هدفی ندارم،چون اصلا نیازی هم ندارم به این چیزا،تو خواسته یا ناخواسته داری زن من میشی،هرچندصوری و فورمالیته،تو الان اینطوری میکنی خیلی دوس دارم بدونم بعدا چطوری میخای با من یجا زندگی کنی و بخوابی؟
+من مجبور به این کار نیستم
خندیدو گفت:فسقلی تو هنوز زمرد و نشناختی،کاملاغیر قابل پیش بینیه،معلوم نیست درآینده چ خوابای جدیدی ببینه برامون
+ببین کرم بیا رک حرف بزنیم،چی میخای؟دنبال چی هستی؟
با این حرفم خندید و گفت:حالا شد،دیگه داشتم نا امید میشدم ازت......
#loveintime
لطفا به اشتراک بزارید👆🙏
@roman._.loveintime