دخترک مغرور🧬♥️
دخترک مغرور🧬♥️
پارت ۴۸
arslwn
محراب : ارسلان وایسا
ارسلان : بگو
محراب : بیا بریم ایران
ارسلان : حتما
محراب : ارسلان ما اشتباه کردیم
دیانا : راستی از اون دختره چخبر
ارسلان : کدوم دختر
دیانا : دیشب داشتی باهاش میرقصیدی
ارسلان : من
دیانا : آره
امیر: ارسلان دیشب مست بود
هیچی یادش نی
ارسلان : حالا که رقصیدم به تو چه
دیانا : راس میگی به من چه اصن من چی کاره عم
فقط تو خودت گفتی عاشقمی
ارسلان : چقد خبرا زود میرسه
دیانا : آره خبرا زود میرسه
ارسلان : حیف اعتمادی که بهتون داشتم
ممد : ارسلان وایسا
بالاخره دیانا باید میفهمید
ارسلان : ممد چند سال با هم رفیق بودیم
ممد : ۶ سال
ارسلان : حیف اون ۶ سال
ممد : میخای رفاقتمونو تموم کنی
ارسلان: اونی که رفاقت مارو تموم کرد تو بودی نه من
پانیذ : ا.ارسلان ببخشید
ارسلان : چیو که بهم تهمت زدید
که رفیق خودم بهم گف بخاطر عشق نمیتونم باهات باشم
چیو دقیقا چیو
پانیذ : من اشتباه کردم
ارسلان : دیره پانیذ
جون هرکیو قسم خوردم جون مامتنمو ولی قبول نکردید
دیگ همه چی تموم شده
محراب : ارسلان بخاطر من
ارسلان : محراب من انقد را هم بی معرفت نیسم
تو مث داداشمی هم تو هم ممد و رضا
ولی نمیتونم انقد ساده ازش بگذرم
پس بهم وقت بدید
این تهمتی که یهم زدید برام خیلی سنگین تموم شد
محراب : باشه پس ما اینجاییم اگه بازم مارو رفیق خودت دونستی بهم زنگ بزن
ارسلان : رفتم تو اتاق...
ادامه دارد....
پارت ۴۸
arslwn
محراب : ارسلان وایسا
ارسلان : بگو
محراب : بیا بریم ایران
ارسلان : حتما
محراب : ارسلان ما اشتباه کردیم
دیانا : راستی از اون دختره چخبر
ارسلان : کدوم دختر
دیانا : دیشب داشتی باهاش میرقصیدی
ارسلان : من
دیانا : آره
امیر: ارسلان دیشب مست بود
هیچی یادش نی
ارسلان : حالا که رقصیدم به تو چه
دیانا : راس میگی به من چه اصن من چی کاره عم
فقط تو خودت گفتی عاشقمی
ارسلان : چقد خبرا زود میرسه
دیانا : آره خبرا زود میرسه
ارسلان : حیف اعتمادی که بهتون داشتم
ممد : ارسلان وایسا
بالاخره دیانا باید میفهمید
ارسلان : ممد چند سال با هم رفیق بودیم
ممد : ۶ سال
ارسلان : حیف اون ۶ سال
ممد : میخای رفاقتمونو تموم کنی
ارسلان: اونی که رفاقت مارو تموم کرد تو بودی نه من
پانیذ : ا.ارسلان ببخشید
ارسلان : چیو که بهم تهمت زدید
که رفیق خودم بهم گف بخاطر عشق نمیتونم باهات باشم
چیو دقیقا چیو
پانیذ : من اشتباه کردم
ارسلان : دیره پانیذ
جون هرکیو قسم خوردم جون مامتنمو ولی قبول نکردید
دیگ همه چی تموم شده
محراب : ارسلان بخاطر من
ارسلان : محراب من انقد را هم بی معرفت نیسم
تو مث داداشمی هم تو هم ممد و رضا
ولی نمیتونم انقد ساده ازش بگذرم
پس بهم وقت بدید
این تهمتی که یهم زدید برام خیلی سنگین تموم شد
محراب : باشه پس ما اینجاییم اگه بازم مارو رفیق خودت دونستی بهم زنگ بزن
ارسلان : رفتم تو اتاق...
ادامه دارد....
۸۳۳
۲۴ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.