☆͜͡𝓱𝓮 𝔀𝓪𝓼 𝔂𝓸𝓾𝓻 𝓬𝓸𝓾𝓼𝓲𝓷 𝓾𝓷𝓽𝓲𝓷ঔৣ͡ ͜
☆͜͡𝓱𝓮 𝔀𝓪𝓼 𝔂𝓸𝓾𝓻 𝓬𝓸𝓾𝓼𝓲𝓷 𝓾𝓷𝓽𝓲𝓷ঔৣ͡ ͜
☆͜͡part_²⁹ঔৣ͡ ͜
لیندا:(خنده) توهم عشقم موچیه خوشگل
(عوقققق چندشم شد اصلا حسود نیستم)
سوهو: ای دستم..... همش تقصیر تو هست لیندا بیا دیگههههعع(داد)
لیندا: ایششش اومدم.... خب من دیگه برم
جیمین: اون کی بود(عصبی)
لیندا: عصبی نشو سوهو بود
جیمین: آها باشه عشقم بای
لیندا: بای
جیمین: بوس بای
قطع کرد
همه: اوووو جیمین
جیمین: یاااا چیه
جونگکوک: چقد لاو بترکونین
جیمین:(خنده)
7ساعت بعد
ات ویو
دیگه همچی تموم شده بود لیندا رفت توی یه اتاق دیگه تا آماده شه سوهو هم همینطور چون لباس آورده بودن منم با جعبه و ربان و بیبی چک رفتم بالا اول رفتم یه لباس مشکی خوشگل پوشیدم(اسلاید بعد) بعدش موهامو فر کردم و یه میکاپ ساده کردم و عطر خوش بو مو زدم و نشستم رو تخت بیبی چک و گذاشتم داخل جعبه یه جفت کفش کوچولو هم قبلا خریده بودم دخترونه نبود پسرونه هم نبود گذاشتم جفتش و یه نامه نوشتم
(نوشته)
سلام
منم بابایی این خبر و کادوی تولدت از طرف منو و مامانی هستش بابا جونم
بابایی تولدت مبارک
(پایان نامه)
(خودم بدم میاد مینویسم هعییی)
و نامه رو گذاشتم تو پاکت جفت بیبی چک و کفش های کوچولو و درش و بستم روبان زدم گرفتمش دستم اومدم بیرون
لیندا سوهو هم دم در بودن
لیندا: خب بریم پایین
سوهو: بریم؟
ات: بریم
مامانمون اینا رو هم دعوت کرده بودم رفتیم پایین زنگ در خورده شد مامانمون اینا بودن
ات: سلام مامان... سلام بابا... سلام بابا بزرگ.... سلام زن عمو... سلام عمو
م/ا: سلام
ب/ا: سلام
+سلام
ب/ک: سلام
م/ک: سلام
اومدن داخل
م/ا: چه کردی
ات: من نکردم همشو لیندا و سوهو کردن
لیندا: سلام خاله سلام عمو
سوهو: سلام به همگی
م/ک: سلام
+سلام
ب/ک: سلام
م/ا: سلام
ب/ا: سلام
م/ک: اینا واسه چیه
ات: تولد جونگکوک
م/ک: ای بابا یادم رفت خونه گفته بودن بهم
ات: اشکال نداره (خنده)
جونگکوک ویو
ساعت هشت بود بچه ها آماده شده بودن و بهم گفتن میریم خونه ما باهم رفتیو سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم
۲۰مین بعد
رسیدیم و زنگ در و زدن
ات ویو
همه وایساده بودن سوهو لیندا کیکو دادن دستم و شمع هارو روشن کردن و زنگ در خورده شد لیندا بازش کرد
و همه شروع کردیم تولدت مبارک گفتن
جونگکوک:(تعجب)
نامجون: تولدت مبارک پسر
اومدن داخل
بعد از تبریک گفتن ها
ات: خب یک لحظه من میخوام کادوم و الان بدم رفتم و کادو رو آوردم و دادمش کوک
☆͜͡part_²⁹ঔৣ͡ ͜
لیندا:(خنده) توهم عشقم موچیه خوشگل
(عوقققق چندشم شد اصلا حسود نیستم)
سوهو: ای دستم..... همش تقصیر تو هست لیندا بیا دیگههههعع(داد)
لیندا: ایششش اومدم.... خب من دیگه برم
جیمین: اون کی بود(عصبی)
لیندا: عصبی نشو سوهو بود
جیمین: آها باشه عشقم بای
لیندا: بای
جیمین: بوس بای
قطع کرد
همه: اوووو جیمین
جیمین: یاااا چیه
جونگکوک: چقد لاو بترکونین
جیمین:(خنده)
7ساعت بعد
ات ویو
دیگه همچی تموم شده بود لیندا رفت توی یه اتاق دیگه تا آماده شه سوهو هم همینطور چون لباس آورده بودن منم با جعبه و ربان و بیبی چک رفتم بالا اول رفتم یه لباس مشکی خوشگل پوشیدم(اسلاید بعد) بعدش موهامو فر کردم و یه میکاپ ساده کردم و عطر خوش بو مو زدم و نشستم رو تخت بیبی چک و گذاشتم داخل جعبه یه جفت کفش کوچولو هم قبلا خریده بودم دخترونه نبود پسرونه هم نبود گذاشتم جفتش و یه نامه نوشتم
(نوشته)
سلام
منم بابایی این خبر و کادوی تولدت از طرف منو و مامانی هستش بابا جونم
بابایی تولدت مبارک
(پایان نامه)
(خودم بدم میاد مینویسم هعییی)
و نامه رو گذاشتم تو پاکت جفت بیبی چک و کفش های کوچولو و درش و بستم روبان زدم گرفتمش دستم اومدم بیرون
لیندا سوهو هم دم در بودن
لیندا: خب بریم پایین
سوهو: بریم؟
ات: بریم
مامانمون اینا رو هم دعوت کرده بودم رفتیم پایین زنگ در خورده شد مامانمون اینا بودن
ات: سلام مامان... سلام بابا... سلام بابا بزرگ.... سلام زن عمو... سلام عمو
م/ا: سلام
ب/ا: سلام
+سلام
ب/ک: سلام
م/ک: سلام
اومدن داخل
م/ا: چه کردی
ات: من نکردم همشو لیندا و سوهو کردن
لیندا: سلام خاله سلام عمو
سوهو: سلام به همگی
م/ک: سلام
+سلام
ب/ک: سلام
م/ا: سلام
ب/ا: سلام
م/ک: اینا واسه چیه
ات: تولد جونگکوک
م/ک: ای بابا یادم رفت خونه گفته بودن بهم
ات: اشکال نداره (خنده)
جونگکوک ویو
ساعت هشت بود بچه ها آماده شده بودن و بهم گفتن میریم خونه ما باهم رفتیو سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم
۲۰مین بعد
رسیدیم و زنگ در و زدن
ات ویو
همه وایساده بودن سوهو لیندا کیکو دادن دستم و شمع هارو روشن کردن و زنگ در خورده شد لیندا بازش کرد
و همه شروع کردیم تولدت مبارک گفتن
جونگکوک:(تعجب)
نامجون: تولدت مبارک پسر
اومدن داخل
بعد از تبریک گفتن ها
ات: خب یک لحظه من میخوام کادوم و الان بدم رفتم و کادو رو آوردم و دادمش کوک
۱۲.۴k
۱۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.