فیکشن

#فیکشن_

دستمو گرفت تو دستش و محکم فشار داد وقتی صدای "آخم "رو شنید چشماش از شیطنت برق زد و بعدش دستمو محکم بوسید" شکلآت تلخ دیونه ی من" بهش میگم
_اگه منو نداشتی چی میکردی تو
یا یه نگاه عاقل اندر سفیه و پوکر بهم نگاه میکنه...
+این اعتماد به نفس رو از کجا اوردی توله آهوی من؟
بعدش میزنه زیر خنده ،وقتی میخنده زیادی جذاب میشه و  دل منم باخنده هاش قیلی ویلی میره مشت نه چندان ارومی به بازوش میزنم که بیشتر دست خودم درد میگیره بعدش بهم میگه
+وقتی تو نیستی یکی دیگه جاتو پر میکنه
قلبم هری ریخت...
 چشام پر از اشک میشه و به حالت قهر رومو ازش بر میگردونم و بلند میشم که برم بازمو مو میگیره  و منو کنار خودش مینشونه دستاشو میزاره دو طرف صورتم و جای اشکامو میبوسه و میگه :چرا گریه میکنی؟ مگه نگفتم اشکات عمر منن ؟تو که نمیخوای من بمیرم ؟میخوای"توله آهوی کای"
دستشو میکنه تو جیب کتش و سیگارشو در میاره و با لبخند تلخی میگه:ایشونو میگم،فکر کردی چرا وقتی پیش توام نمیکشم فکر کردی فکر ریه های توام دیوونه ی من ،وقتی تو باشی این اصلآ به کارم نمیاد ....ولی اون روز نیاد که نباشی... اینقدر میکشم میکشم که با دلتنگیام دود شم برم تو آسمون...."
#شما_بودیدید_براش_نمیمردید؟_#
#m_o_b_i_n_a#
#kai
#luhan
#kailu
#mobina.nafges
#مخاطب_داره
:)