شروع بی پایان

شروع بی پایان
دو پارتی
درخواستی
p1

ا.ت
سلام من ا.تم من بادیگارد شماره ۲ اقای کیم یون_هون هستم و سه ساله که برای ایشون کار میکنم

تهیونگ
سلام من تهیونگم من بادیگارد شماره ۱ آقای کیم
یون_هون هستم و هشت ساله براشون کار میکنم

ا.ت
صبح زود از خواب بیدار شدم و رفتم دستشویی و کارای لازم رو انجام دادم و اومدم بیرون روتینمو انجام دادم ی برق لب زدم و لباسامو پوشیدم و به سمت جایی که آقای یون_هون گفته بودن ی مأموریت دارن برامون حرکت کردم

تهیونگ
صبح زود از خواب بیدار شدم رفتم ی حموم۲۰مینی کردم و اومدم بیرون موهامو خشک کردم و با دستگاه حالت دادم بعدش لباسامو پوشیدم و عطر تلخمو زدم و به جایی که آقای یون _هون گفتن رفتم

ا.ت
رسیدم و ماشینم رو پارک کردم پیاده شدم و رفتم پیش آقای یون_هون

آقای یون_ هون: سلام صبحتون بخیر خب ببینید من ی مأموریت فوری برام پیش اومده که باید سریع انجامش بدم ولی شماها باید خیلی خوب اماده باشید زیاد نمیتونم حرف بزنم پس فقط جایی که بهتون میگم رو بیاید

تهیونگ
سوار ماشین شدم و به جایی که گفته بود رفتم

ا.ت
رسیدم ولی شدت تیر اندازی خیلی زیاد بود نمیتونستم حتی تکون بخورم تفنگمو در اوردم و دست به کار شدم و شلیک کردم

ا.ت: اقای کیم شما برید جلو
تهیونگ: نه فعلا نباید تکونی بخوریم
ا. ت: چشم

چند ساعت بعد

ا. ت
خیلی خسته شده بودم تقریبا نصف افرادش مرده بودن ی نگاهی به پشت سرم انداختم دیدم هیشکی نیست میخواستم برگردم که یهو یکی به سمتم شلیک کرد و افتادم زمین و سیاهییی

تهیونگ
دیدم ا. ت افتاد زمین و زخمی بود و داشت خونریزی میکرد سریع براید بغلش کردم و بقیه کار رو سپردم به بقیه ی بادیگاردا و به سمت بیمارستان حرکت کردم ی لحظه نگاه به صورتش انداختم چقد جذابهههههههه وایییی چقد کیوته انگار فرشتس نه نه دیوونه شدی تهیونگ تو نباید عاشق بشی......

ادامه دارد.....

میدونستی میتونی با لایک کردنت منو خوشحال کنی پرنسس؟ 🎀🫶

شرایط پارت بعد
لایک ۱٠
🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀