بنویسم که دست به دست بچرخه و تو بخونیش

بنویسم که دست به دست بچرخه و تو بخونیش
با اعصاب ملت بازی کنم ک برسه و تو بخونیش
بفهمی یا نفهمی مهم نیست...
مهم اینه که وقتی خوندیش یه لحظه تنت بلرزه و یاد من بیوفتی
کجای این دنیا باشی مهم نیست‌‌‌...
همین ک ته دلت بگی یعنی کجاس؟
مهمه
پس مینویسم تا گوش ب گوش برسه بهت..‌.
تا گوشی به گوشی فرستاده بشه
تا بخونی و یه لحظه همه خاطرات بیاد جلو چشمت...
‌تا عذاب چندساله منو تو یه آن حس کنی
این انتقام نیس میخوام حس مشترک داشته باشیم...
همین:)

تهشم برات بنویسم که...اصن یادته؟!

#سیده_ستاره_موسوی

۳.۲k

۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۶

بنویسم که دست به دست بچرخه و تو بخونیش

دیدگاه ها (۲)

از نیمکتی که تو باید کتاب به دست رویش مینشستی،

زیر لب یه جوری که من بشنوم میگه:

اینکه اجازه نمیدیم دو نفر که هم دیگرو انتخاب کردن، بهم بر

پدربزرگ همیشه می‌گفت: «اگه می‌خوای غصه نخوری، به عقب برنگ

#رمان_شاهزاده_اهریمن_پارت53

#رمان_شاهزاده_اهریمن_پارت62

#رمان_شاهزاده_اهریمن_پارت_59

پارت4ارباب بی رحم من

اسمش سعید بود. تو مدرسه بهش می گفتن سعیده.‌

سورا : هی مامورت چیه

²⁰✨️𝐓𝐡𝐞 𝐛𝐫𝐢𝐠𝐡𝐭𝐞𝐬𝐭 𝐬𝐭𝐚𝐫✨️

عشق تو کتابا

Part:46

Part seven !