:

:
تو گوشیم بودم تصمیم گرفتم لباسمو عوض کنم میخواستم درارم لباسمو که یهو دیدم کوک از اونور اتاق داره نگام میکنه رفتم کر کره‌ رو کشیدم پایین لباسمو عوض کردم مر کره رو دادم بالا دیدم یه دختر نشسته روبه روی کوک دست کوکم گرفته داره عین بز میخنده داشتم قاطی میکردم که یهو دیدم بلند شد و رفت نزدیک و رو میز کوک نشست دیگه قاطی کردم رفتم در اتاقشو باز کردم رفتم سمت میزش دستمو محکم کوبیدم رو میز شیشه‌ی رو میز ترک ور داشت
+ ببخشید و شما با این فاصله ی کم رو میز چه گوهی میخوری دقیقا ؟
(دختره رو با # میزارم)
#کوکی این دختر ایکبیروی کیه دیگه
+ من خانومشم و شما
ویو کوک :
از این دختره متنفرم ولی باید تحملش میکردم دیگه صبرم تموم شده بود که هاری درو باز کردو با شتاب و عصبانیت اومد سمت میز ولی لباسش خیلی قشنگ بود و بهش میود یهو با یع صدا یه لحظه ترسیدم دیدم دستشو محکم کوبید رو میز طوری که میز ترک ور داشت و اون دختر عوضی زر زد ( همون حرفو زد ) ایکبیری خودتی میخواستم بهش یه چی بگن مه با حرف هاری کپ کردم اون چی گفت شت خانومش یعنی قبول کرد خب کوک اروم باش بلند شدم یه دستمو کردم تو جیب شلوارم و اونیکی دستمو دور کمر هاری انداختم و چسبوندمش سمت خودم
_ همونطور که خانوم گفت خانوم بنده هستن
# اما کوم تو کی !کی  ؟ اونم کی این دختره‌ی زشت میمون
_ اول اینکه حرف دهنتو بفهم بفهم داری لقبای خودتو روی چه کسی میزاری دوم اینکه ایشون بینهایت زیبا و نچرال است و تو چی خودتو تو اینه دیدی فک نکنم جایی مونده باشه که ژل نزده باشی و عمل نکرده باشی
+ عشقم نمیخوای امممم ایشون رو معرفی کنی
_ قرار نیس زیاد ببینیش ولی این متاسفانه دختر خاله‌ی منه اسمشم دو لی هست
+ اوه از اشنایتون اصلا خوشحال نشدم خانوم دو لی
# کوک این رفتار زشت خودتو و این ایکبیرژ رو به مامانم میگم
_ میری یا بگم حراصت ببرنت
# خودم میرم
+ بای بای دو لی جوننننن
رفت منم با جدیت دست کوکو از کمرم کندم و داشتم میرفتم بیرون که دستمو گرفت
_ هی کجا میری
+ با اجازه اتاقم جناب رئیس
_ وایسا ببینم باید برای حرف چند دقیقه پیشت جواب پس بدی
+ خیلی عذر میخوام رئیس اما کار مهم تری دارم با اجازه اگه کاری ندارید با من من میخوام برم مزاحمتونم نمیشم
دستمو محکم از دستش کشیدم بیرون رفتم اتاقم نشستم پشت لب تاپ مجله‌ های مد رو میدیدم
که لیا زنگ زد
+ بله جان
= چیزه این ادکلان خوش بو ات کو
+ تو اتاق تهیونگه دیگه
= عا اوکی بای
قط کرد ایناعم عجیب میزننا رفتم مشستم سرجام تکیه دادم و چشمامو بستم که یهو ...