رمان پازل عشق

رمان پازل عشق
به قلم :افسون
قسمت چهارم
هیچ صدایی جز صدای موج نمیومد که یعدفه صدای گیتار گوشنوازی رو شنیدم اول فکر کردم توهمه ولی بازم صداش تکرار شد سرمو بلند کردم دیدم یکم اونورتر یه مرد روی یه کنده درخت نشسته و داره گیتار میزنه صدای قشنگ گیتار منو به سمت اون مرد کشوند رفتم نزدیک.و وایسادم و گوش دادم گیتار زدنش که تموم شد رفتم نزدیک وایسادم گوش دادم گیتار زدنش که تموم شد با صدای گرفته که بخاطر گریه و داد چن دقه پیشم بود گفتم :
-واقعا قشنگ میزنید
مرد با تعجب وقتی برگشت سمتم با سر وضع خیسم و اشکای خشک شده رو صورتم مواجه شد
اون مات چشمام و سر وضعم شده بود و من مات قیافه اون که به طور خاصی ادمو جذب میکنه شدم
اوصولا به هیچ پسری محل نمیذارم اگه بخوام کسیو انالیز کنم به دو ثانیه نمیکشه
سریع انالیزش کردم و رومو برگردوندم طرف دریا
دستامو بغل گرفتم
اون پسره چشمای طوسی با رگه های مشکی -بینی خوش تراش که به اجزای صورتش میخورد -پوستی تقریبا سفید -لبای کوچیک و نسبتا ی رنگی بین صورتی و قلوه ای _ کمی ته ریش که جذاب ترش کرده بود و هیکلی ورزشکاری نه از این پف کرده ها نه هیکلی که معلوم بود واسه ساختنش وقت زیادی صرف کرده
تیشرت سرمه ای و شلوار مشکی پوشیده بود جالبش اینجاست ست کردیم ههههه
چشمامو بستم و یه نفس عمیق کشیدم
به صدای دریا گوش دادم که یعدفه صدای گیراو بمی گفت:
+ببخشید خانوم؟
برگشتم دیدم همون پسره اس
گفتم بله؟
+شما چرا مث موش اب کشیده شدید؟!
بهم برخورد منو به موش شباهت داد؟ پسرهه پررو موش خودشه و جد جد جد جد جدش
رگ زبون درازیم زد بالا یادم رفت که چن دقه پیش داشتم گریه میکردم مدلمه دیگه خلم
گفتم:
-موش یعنی چی؟ چرا خودتونو به من نسبت میدید اقای محترمممم
اونم دندوناشو رو هم سایید و گفت :
+من نگفتم شما موشید این یه اصطلاحه
-هر چی این اصطلاحم با من مقایسه نکنید
+خیله خب چشممممم
چشم رو با حرص گفت بعد زیر لب گفت :
+زبون دراز
-شنیدم چی گفتید
اونم پررو پررو گفت :
+گفتم که بشنوید دیگه
-اگه من زبون درازم شمام پررویی زشتی (البته چاخان کردم قیافش خیلیم خوشگل بود) اهااا خودشیفته هم تشریف دارید
اونم سرشو انداخت پایین لبخند محوی زد که باعث شد دوتا چال بامزه و ناز بیوفته رو صورتش
+سرتق
-اینم شنیییییییییدماااااا
اونم اروم خندید
منم لبخند کوچولو زدم و سریع جمعش کردم والا پررو که هس پررو ترم مییشه دیگه نمیشه جمعش کرد
نشست رو همون کنده و شروع کرد زدن ناخودآگاه صدای متن اهنگ اومد تو ذهنم و شروع کردم خوندن :
لعنت به من چه ساده دل سپردم
لعنت به من اگر واسش میمردم دست منو گرفت و بعد ولم کرد
لعنت به اون کسی که عاشقم کرد
لعنت به اون کسی که عاشقم کرد
لعنت به من چه ساده دل سپردم
لعنت به من اگرواسش میمردم
دست منو گرفت و بعد ولم کرد
لعنت به اون کسی که عاشقم کرد
یکی بگه که ماه من کی بوده مسبب گناه من کی بوده
سهم من از نگاه تو همین بود
عشق تو بدترین قسمت بهترین بود
تو دل بارون منو عاشقم کرد بین زمین و اسمون ولم کرد
یکی بگه چجوری شد که این شد
سهم تو اسمون و من زمین شد
لعنت به من چه ساده دل سپردم
لعنت به من اگر واسش میمردم
دست منو گرفت و بعد ولم کرد
لعنت به اون کسی که عاشقم کرد
لعنت به اون کسی که عاشقم کرد
اهنگ لعنت به من -مازیار فلاحی
وقتی تموم شد برگشت سمتم با نگاه تحسین امیز گفت :
+واقعا صدات عالیه تا حالا تمرین داشتی؟
-نه نداشم ممنون
+میشه یه خواهش کنم ازتون؟
خواستم شوخی کنم گفتم :
-نه نمیشه من که نمیتونم هر کاری یه پسره غریبه خواست بکنم
شیطنت و مزاح حرفم کاملا معلوم بود
گفت :
+خیلی پررویید مگه میدونید چی میخوام؟
-نوچ
+پس بزارید بگم
-نمیخوام نه که صداتون خیلی قشنگه عین اگزوز موتور اسقاطی میمونه بعد با چه اعتماد به نفسی هم تند تند حرف میزنید
+رو نیست که به سنگ پا قزوین گفتی برو مرخصی من جات میمونم
-همینه که هس اخلاقم بهتر از شماس
+وای وای مگه تو میدونی من اخلاقم چجوریه؟
منم کم نیاوردم و گفتم :
-چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است جنااااب
بعدم یه لبخند حرص دربیار زدم
+پررو
-شما بیشتر
+سرتق
-اعتماد به سقف
+زبون دراز
-زشت
+یه لحظه stop stop من کجا زشتم خدا وکیلی؟
-چشم بصیرت ندارید ببینید
+بسه بسه زبون دراز پررو سرتق منم دستمو زدم کمرمو گفتم :
اعتماد به سقف زشت بداخلاق
+تو رو جون عزیزت یه کار خواستما ببین چه طوماری سرهم کرد
-از اونجا که من آدم خیلی دل رحم و دل نازکی هستم و دلم نمیاد به گودزیلا بداخلاق اخمویی مث شما.رو اذیت کنم بگید خواهشتون رو
+خدا به داد شوورت برسه 20 متر زبون داری
*********************
خوب دوستای خوبم اینم قسمت چهارم
از قسمت بعد رمان ما وارد ژانر کل کل و طنز و همچنین کمی عاشقانه