بدبوی

#بد_بوی
#پارت_۱۱

وقتی رسیدم خونه
یه راست رفتم رو تخت و لش کردم
گندت بزنن الینا چجوری با جیمسون رفتی بیرون
اون یه عوضیه عوضی
لابد رفته عیاشی
منم به کل فراموش کرده
بعدشم معلوم نیست چه غلطی کرده کلا زده به چاک
نبودش
تو مهمونی نبودش
گندتت بزنن جیمسون
گوشیم رو در میارم و میخوام واسش پیام بفرستم که پشیمون میشم
اصلا ارزش نداره بخوام باهاش هم کلام بشم
اصلا ارزش نداره بخوام باهاش حرف بزنم
بره به جهنم
پسره مزخرف
باید به مینا بگم خودش تدارکات عروسی برادرش رو انجام بده من نمیخوام ریخت جیمسون رو ببینم

گوشیم صدا میده ولی انقدر خستم پلک هام روی هم میفته و خوابم میبره

_______________
وقتی بیدار میشم
ساعت ۱۰ صبحه
اوه اوه دیرم شد واسه کار
ولش امروز نمیرم
حال و حوصلش رو ندارم
حوصلهههه ندارمممم
کی انقدر خل شدم
کی انقدر ساده لوح شدم
راستش ؟ نمیدونممم
اصلا نیمدونممم

کی بود راستی دیشب بهم زنگ زد؟
گوشیم رو در میارم تا چک کنم
اوه مینا
عالیه
بهش زنگ میزنم و همه چی رو میگم و میگم نمیخوام من تدارکات رو انجام بدم
اون هم درک کرد و گفت خودش فوری از مسافرت بر میگرده و رسیدگی میکنه
با این جور آدما رفت و آمد نداشته باشم واسم بهتره

عوضی حتی زنگ نزده دلیل غیب شدنش رو بگه و عذر خواهی کنه
شعور نداره بی شخصیت لات
وحشی
نفهم
گاو
بیخیالش الینا
بیخیاللل

به زور خودم رو مجبور میکنم از تخت بلند شم برم دست و صورتم رو بشورم و برم سر کار
ولی مگه خانوادم میزارن بدون هیچ حرفی و هیچ چی خوردن بزنم بیرون؟

شرط پارت بعد لایک ها بالای ۱۶ تا