نفرتی که تبدیل به عشق شد

نفرتی که تبدیل به عشق شد
P47

(یک سال پیش ، ویو کوک)
_جیمین
×هووم
_نظرت چیه بریم بار ؟
×بار؟؟امممم مطمئنم نیستم ....باش
راه افتادیم و رفتیم بار یه عالمه سوجو و آبجو خوردیم و حسابی مست کردیم
_ب..بیا ...برسونمت..
×نچچ ...خودم ...میرم
_ب..بیا دیگه ....جیمین .......جیمیننننن
وقتی ماشین به جیمین زد تنها چیزی که می‌دیدم خون بود میخواستم انتقام دوستمو بگیرم
هیچی بد تر از کسی که دوستشو توی تصادفی که مجرم فرار کرده از دست بدی بدتر نیس
از اون موقع فقط دنبال انتقام بودم
وقتی پیداش کردم ی
فهمیدم یه کارگر توی شرکت خودمه پس به بهونه اینکه آمار منو به کسی داده باید سرش رو میزدم که یه فکری به سرم زد چه بهتر از اینکه منم یکی از عزیزاشو ازش بگیرم دختری هیچ وقت فکر نمی‌کردم عزیز خودم بشه
اره ...ا.ت دختر کسیه که جیمین رو کشت