وقتی عاشق شوهر خواهرتی

وقتی عاشق شوهر خواهرتی
part²⁹(اخر)
ویو ا/ت:
رفتم تا جیمینو بیدار کنم
ا/ت: جیمین..... عشقم... جیمین
جیمین: هوم
ا/ت: عزیزم بلند شو برو تو اتاق اینجا کمرت درد گرفت رو زمین
جیمین: بزار لورن بغلش کنم
جیمین لورن برد گذاشت تو اتاقمون رو تخت
سمت چپش جیمین سمت راستشم من خوابیدم
ا/ت: جیمین؟
جیمین: جونم
ا/ت: این ماییم؟
جیمین: یعنی چی؟
ا/ت: یادمه یه روزی از اینکه عشقم عاشق خواهرمه داغون شدم
یادمه یه روزی از اینکه عاشق خواهر شوهرمم عذاب وجدان داشتم و حتی نفس کشیدن برام سخت میشد
یادمه یه روزی برای فراموش کردن اون تن به ازدواج با کسی دادم که اصلا نمیدونستم خوصصیات اخلاقیش چطوریه
ولی مهم تر از همه چیز یادمه که چطوری عاشقت شدمو واسه همیشه خودمو تو قلبت حبس کردم
عشقم... منو تو خیلی چیزارو کنار زدیم و به این خوشبختی رسیدیم
مگه بهتر از اینم هست؟
منو تو عاشق همیم یه دختر شیرین داریم بچه دوممونم تو راهه
جیمین: تو، دخترمون و اون فسقلی بهترین اتفاق زندگیمین
ا/ت: توهم همینطور
دوتاییمون لورنو بغل کردیم و به خواب رفتیم

﴿پایان﴾


اینم پارت اخر فیکمون
کیوتا هرچه بیشتر از این پارت حمایت شه زودتر فیک بعدیو شروع میکنم