حالم واقعا خوب نیس

حالم واقعا خوب نیس
دلم میخواد بمیرم
حس میکنم دوباره برگشتم به اون زمان که رفتنم واسه هیچ کس اهمیت نداره. اینکه حالم چطوره واسه کسی مهم نیس. اینکه میخوام بمیرم واسه کسی مهم نیس. وقتی به بقیه میگم میخوام بمیرم همشون میگن الکی نگو ادم شاد و پر انرژی مث تو افسردگی نداره. با حرفاشون کاری میکنن از خودم متنفر بشم. چاقو رو گذاشتم روی رگ دستم ولی یه لحظه پشیمون شدم. از اون حس عذاب وجدانی که بقیه قراره بگیرن.
میبینی؟؟ حتی توی بد ترین شرایط روحیم فکر بقیه هستم و به خودم اهمیت نمیدم.
دوس دارم بمیرم. نمیخوام زنده باشم.
سوالی که همیشه میاد تو ذهنم اینه که بقیه ترس از دس دادن من رو دارن یا فقط من اینجوریم؟ خب جوابش واضحه.
فقط من اینجوریم.
الان برم به یکی از دوستام پیام بدم و بگم که میخوام بمیرم حرفی داری یا نه صد در صد مسخره ام میکنن و میگن دروغ نگو.
ولی اونا کجا بودن وقتی که من داشتم توی بد ترین شرایطم میخندیدم. کجا بودن وقتی چنتا یرص باهم میخوردم تا بتونم بخوابم.
کجا بودن وقتی که نمیتونستم بدون قرص حتی حرکت کنم؟؟؟
میدونی.....
وقتی کسی میگه همیشه باهاتم داره دروغ میگه.
یکی از دوستام بدون هیچ حرفی ولم کرد. توی مدرسه وقتی بهش سلام میکردم یا اسمشو صدا میزدم یا نگاهش میکردم بهم بی توجهی میکرد.
و الان احتمالا کارش پیشم گیره و داره باهام حرف میزنه ولی ایندقعه نوبت منه.
طلافیش رو در میارم.
طلافی تموم اون کارا و حرفایی که اونا انجام دادن و گفتن رو سرشون در میارم.