رویای من
پارت ۹
یه ماه بعد
یونا:( گریه) تروخدا نروووو..هق
کوک: بابایی من مجبورم برم..کنسرت دارم
یونا: هق مارو هم ببر
کوک:ن..( گوشی زنگ خورد)..الو؟... نامجون هیونگ
نامی: بیا پایین دیگه پسر
کوک: نمیشه.. یونا داره گریه میکنه
نامی: چرا؟
کوک: نمیان دیگه( صوفیا و یونا)
نامی: چرا نمیان؟...😳
کوک: یه دقیقه استپ...مگه؟ رونا و بقیه هم اومدن؟...
نامی: تازه فهمیدی؟
کوک: آقا اوکی بای...جلوی ترمینال میبینمتون...بابایی.. دوست داری بیای؟
یونا: آرهههه..
کوک: صوفی؟
صوفیا: جانم☹️
کوک: اخماتو وا کن..مث اینکه می یونگ و رونا و بقیه هم دارن میرن
صوفیا: واقعا؟
کوک؛ اهوم
صوفیا: یونا اینا هم؟
کوک: اره دیگه
صوفیا: لباسامون( صوفیا و یونا) چی؟
اجوما: همین الان گذاشتم تو ماشین
صوفیا: مرسی آجوما
یوناا: آخ جونننن بریم*
صوفیا و کوک:( خندیدن)
* آمریکا*
یه ماه بعد
یونا:( گریه) تروخدا نروووو..هق
کوک: بابایی من مجبورم برم..کنسرت دارم
یونا: هق مارو هم ببر
کوک:ن..( گوشی زنگ خورد)..الو؟... نامجون هیونگ
نامی: بیا پایین دیگه پسر
کوک: نمیشه.. یونا داره گریه میکنه
نامی: چرا؟
کوک: نمیان دیگه( صوفیا و یونا)
نامی: چرا نمیان؟...😳
کوک: یه دقیقه استپ...مگه؟ رونا و بقیه هم اومدن؟...
نامی: تازه فهمیدی؟
کوک: آقا اوکی بای...جلوی ترمینال میبینمتون...بابایی.. دوست داری بیای؟
یونا: آرهههه..
کوک: صوفی؟
صوفیا: جانم☹️
کوک: اخماتو وا کن..مث اینکه می یونگ و رونا و بقیه هم دارن میرن
صوفیا: واقعا؟
کوک؛ اهوم
صوفیا: یونا اینا هم؟
کوک: اره دیگه
صوفیا: لباسامون( صوفیا و یونا) چی؟
اجوما: همین الان گذاشتم تو ماشین
صوفیا: مرسی آجوما
یوناا: آخ جونننن بریم*
صوفیا و کوک:( خندیدن)
* آمریکا*
۱۰.۲k
۰۹ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.