اشپزان پارت 5

#اشپزان پارت 5

حین:نکنه می خوای مخمو بزنی ها
ا/ت.:هن؟من .... اصن فکرشم نکن بخوام مخ توی از خود راضی و بزنم
جین:دختره عجیبی هستی
ا/ت:پ چجوری بدونم کجایی ک بهم اشپزی یاد بدی
جین:رستوران گل رز و میشناسی
ا/ت:اره
جین:پ بیا اونجا
ا/ت:ساعت چند بیام؟!
جین:سه بعد ازظهر اونجا باش
ا/ت:باشه
جین:اسمت چیه؟
ا/ت:اه یادم رفت بگم استاد...ا/ت هستم
جین:خوش،ازاستاد گفتنت خوشم اومد.. خب من باید برم
ا/ت:خدافظ
رفت سوار ماشینش شد منم ب سمت ماشین رفتم جلوی صندووق عقب وایستادم و گفتم:این ک زیاد خسارت نداشت اون همه پول نوشت اثلا میتونست قبول کنه ی تو رفتگیه دیگ نکنه از من خوشش اومد 😄😆ن ا/ت این فکر و نکن ن چرا خوشس اومد خو منم خوشم اومده ازش خدا
رفتم سمت ماشین و تو ماشین نشستم ماشین و روشن کردم و ب نزدیک ترین تعمیر گاه برم و اونجا دادم تعمیر کن و خودم با اتوبوس رفتم جلوی ایستگاه اتوبوس وایستادم تا اتوبوس بیاد بعد پنج دقیقه اتوبوس اومد و سوار شدم روی یکی از صندلیا نشستم و ب اهنگی ک داخل اتوبوس پخش میشد گوش میگردم و ب بیرون نگا میکردن اتوبوس وایستادو گفت ایسگاه اول یه نگاه ب داخل اتوبوس کردم بعد ب بیرون ک چشم ب یک تابلو خورد ک نوشته بود گل رز بیشتر دقت کردم رستوران بود با بدو از اتوبوس خارج شدم و
#جین
#بی تی اس
#فالوکنید