پارت ۳۳

پارت ۳۳
از دید هوپی
(پرش زمانی زیاد میریم چون میخام اتفاقات مهمو بنویسم)
یک شاعت قبل مهمونی...
تو این چن روز روی لباس کار کردیم و خوب از اب دراومد
ا/ت باید میپوشیدش و من بی صبرانه منتظر بودم ببینمش
قرار بود ته هم بیاد
این چن روز هیچ خبری از هیونا نبود..ب جکسون گفدم ک گف برگشته امریکا این سکوتش نگرانم میکرد
(علامت ته= هوپی - ا/ت + ماری ÷)
=به سلام اقا دوماد گل خوبی؟😆
-سلام باز شروع نکن🙄
=باش بابا..عروسمون کو
-داخله!..وای ته خیلی دلشوره دارم
=دسشویی اون جاس🙂
-نه از اون لحاظ..میگم نگرانم
=نگران چی؟
-ممکنه اتفاقی بیوفته؟
=وای نه پسر اتفاقی نمیوفته
داشتیم حرف میزدیم ک با صدای ماری برگشتیم و با صحنه ای ک دیدم خشکمون زد
÷ای خدا کمرم!بیا اینم از این خوبه؟
+هوی درست حرف بزن
÷ن بابا...🙄💔خانوم بازی در نیار ک میزنم در دهنت😐🔪
+تو خوبی😐🍭
÷معلومه ک من خوبم نگا چ خوشگلت کردم😐🥂
=واووووووووووووو چقددددد خوشگلللل شدییییییییی زننننننن داداششششششش(نفس بکش پسرم😐🥂)
ته پشت سرم بود با این حرفش همون جوری ک چشام گرد شده بود دستمو مشت کردم و بدون اینکه برگردم زدم تو صورتش
=آیییییی هیونگگگ😐
-تا تو باشی ب زن من چشم چرونی نکنی
÷او رئیس غیرتی میشود یکککک😆
ا/ت با این حرف ماری محکم زد تو سرش
÷وحشییی😐🔪
+اگ دهن گرامیتان را ببندید نمیزنم😐🔪
=عاا میگم شما خانم ماری هستید؟😉
÷اههه من!؟بله خدمم😁..دهنتو ببند مخشو بزنم(جوری ک فقد ا/ت بشنوه)
+واییییییییییی مخای مخشوووو بزننییی😆ته ته این مخاد مختو بزنه😉🤣#انتقام حالیته😏🔪
÷خیلی گاوی😐خیلییییی ببین اصن گاوو از رو هم تو ساخت🔪😐😐😐😐



لایککککککک کنیننن😐🍭💜
مرسی از کسانی ک از همون اول لایک میکردن🙂🌿💙و هنوزم لایک میکنن😋❤