Forest Vampire Bloody Return

Forest Vampire 2 (. Bloody Return)
خون آشام جنگل 2 (بازگشت خونین)
PART 5







ادمین. جونگ کوک نقشه کل زندان رو کشید و به فرمانده لی داد... تغییر چند ساعت بعد هم فرمانده ها وظایف شون رو کامل انجام داده بودند اما به خاطر اتفاقی که دفع قبل افتاد و کینه ای که ته یان ازش داره نمیتونست اروم و قرار بگیر و مدام با خودش کلنجار میرفت تا حدی که سرش از فکر و خیال های زیاد به درد ومد حق هم داشته کسی که به راحتی تونسته از راه مخفی زندان که در فقط جونگ کوک متوجه ون بود فرار کنه قطعا راه های مخفی دیگه رو هم میدونه و شاید چیز هایی که جونگ کوک هم ازش بی خبره... و این باعث میشد نگرانی جونگ کوک دوچندان بشه ون میبایست هر طور شده ته یان رو پیدا کنه... و به همین منظور فرمانده کیم رو احضار کرد........
فرمانده کیم. با من امری داشتید سربرم؟ ( تعظیم و احترام
جونگ کوک. اره.. ده نفر از افرادت رو اماده کن میریم بیرون عمارت
فرمانده کیم. یعنی میخاید برین تو جنگل؟
جونگ کوک. اره
فرمانده کیم. من با افرادم میرم و همه جا رو میگردم سربرم لطفا شما داخل عمارت بمونید بیرون خطر های زیادی هست که...
جونگ کوک. میدونم فرمانده کیم بیرون عمارت خطرناکه اما من تا قبل از اینکه فرمانروا بشم اکثر مواقع به بیرون عمارت میرفتم و تقریبا بیشتر جنگل رو میشناسم... برو و کاری که بهت گفتم رو بکن فقط حواست باشه باقیه فرمانده ها نفهمن حوصله مخالفت و توضیح دادن بهشون رو ندارم
فرمانده کیم. چشم..
جونگ کوک. جلوی در خروجی عمارت منتظر باش
فرمانده کیم. چشم قربان... ( تعظیم کرد و رفت
جونگ کوک. رفت به اتاق خودش
ا/ت. سلامم ( رفت سمت جونگ کوک و بغلش کرد
جونگ کوک. سلام عزیزم ( متقابلا بغلش کرد و بوسه ای روی موهاش زد
ا/ت. ( فهمید جونگ کوک کلافه اس)
ا/ت. خوبی؟ انقدر مضطرب نباش ون. نمیتونه برگرده اینجا
جونگ کوک. امیدوارم... (اروم و ا/ت رو از بغلش بیرون آورد)... میخام برم توی جنگل
ا/ت. چی؟ چرا تو جنگل اتفاقی افتاده؟
جونگ کوک. نه چیزی نشده... البته امیدوارم ته یان ونجا گندی نزده باشه.. میخام برم هم اوضاع جنگل رو برسی کنم هم دنبال ته یان بگردم.. نگران نباش تنها نیستم فرمانده کیم و چندتا سرباز هم همراهم هستن
ل/ت. باشه... لطفا خیلی مراقب باش من به جز تو کسی رو ندارم ( اروم
جونگ کوک. مراقبم چاگی چیزیم نمیشه نگران من نباش ( سرش رو بوسید
( ادمین. لباسش رو عوض کرد و شمشیرش رو برداشت و از اتاق بیرون ومد و به سمت در خروجی عمارت رفت جونگ کوک با افرادش به بیرون عمارت رفتند و تقریبا از عمارت دور شده بودند فرمانده کیم نگران فرمانروا بود و اسرار زیادی برای بازگشت کرد اما ذهن مضطرب جونگ کوک مدام به درخواست فرمانده جواب رد میداد تا اینکه بلخره بعد از کلی گشتن بی نتیجه قانع شد که بر گرده عمارت اما همین که صورتش رو به گردوند و یک. قدم به جهت مخالف خودش برداشت تیری به سمتش پرتاب شد جونگ کوک هواس فوق العاده داشت و به راحتی جا خالی داد و تیر به تنه درخت خورد سرباز ها به دستور فرمانده دور جونگ کوک حلقه زدند تا ازش مراقبت کنند همه چشم ها به اطرافشون بود تا صاحب ون تیر رو پیدا کنن تا اینکه نگاه تیر جونگ کوک سایه فردی تیز و سریعی رو دید سایه انقد تند جست و خیز میکرد انگار چند نفره با اینکه تنها یک نفر بود.....








ادامه دارد......