ات : که یهو زنگ درو زدن
ات : که یهو زنگ درو زدن
تهیونگ : تو بشین من باز میکنم
ات : نه خودم باز میکنم نمیخواد درو باز کردم که با شوگا و جیمین مواجه شدم
شوگا : خوبی نگرانت شدیم
ات : آره بابا اومده بودم خونه
جیمین : پات چی شده پس
ات : پام پیچ خورد اوفتادم زمین واسه ی همین برگشتم خونه دیگه
شوگا : تهیونگ کجاس
ات : سر قبر من تو خونه دیگه حالا چی کار به تهیونگ داری
جیمین : هیچی فقط فردا مسابقس خواستیم اینو بگیم بهش بگو و اینکه هر کسی با هم گروهی که باهاش همخونس باید بیاد البته مسابقه اختیاریه
ات : چیییی بازم آخه باشه بهش میگم خب دیگه برین منم میخوام بخوابم بایی
جیمینو شوگا : بای
تهیونگ : چی شد چرا انقدر طولش دادی
ات : هیچی جیمین و شوگا بودن گفتن فردا مسابقه داریم و گفتن بازم ما دو تا با هم افتادیم البته اختیاریه شرکت در مسابقه
تهیونگ : خوبه من شرکت نمیکنم
ات : تو خیلی غلط کردی من میخوام شرکت کنم
تهیونگ : ولی من نمیخوام
ات با لحن کیوت : خیلی بدییی باهات قهرم
تهیونگ : وقتی اونجوری گفت دلم نیومد بگم نه باشه بابا شرکت میکنم
ات : واقعا مرسیییی
تهیونگ : خوب دیگه برو بخواب چون از اونجایی که مشخصه خیلی خوابالویی فردا دیر نرسیم
ات : باشه شب بخیر
تهیونگ : شب بخیر
ات : راستی چیزه
تهیونگ : بله
ات : مرسی بابت امشب
تهیونگ : خواهش میکنم کاری نکردم اما واقعا تعجب داشت که چجوری حق اون پسره ی عوضی نزاشتی کف دستش
ات : خیلی ترسیده بودم برا همین دستو پامو گم کرده بودم من برم بخوابم دیگه که دیر نرسیم
تهیونگ : باشه شبت بخیر
ات ویو : با ۱دای زنگ گوشیم از خواب بیدار شدم رفتم دست و صورتمو شستم یه لباس انتخاب کردمو در اتاقو که باز کردم ....
تهیونگ : تو بشین من باز میکنم
ات : نه خودم باز میکنم نمیخواد درو باز کردم که با شوگا و جیمین مواجه شدم
شوگا : خوبی نگرانت شدیم
ات : آره بابا اومده بودم خونه
جیمین : پات چی شده پس
ات : پام پیچ خورد اوفتادم زمین واسه ی همین برگشتم خونه دیگه
شوگا : تهیونگ کجاس
ات : سر قبر من تو خونه دیگه حالا چی کار به تهیونگ داری
جیمین : هیچی فقط فردا مسابقس خواستیم اینو بگیم بهش بگو و اینکه هر کسی با هم گروهی که باهاش همخونس باید بیاد البته مسابقه اختیاریه
ات : چیییی بازم آخه باشه بهش میگم خب دیگه برین منم میخوام بخوابم بایی
جیمینو شوگا : بای
تهیونگ : چی شد چرا انقدر طولش دادی
ات : هیچی جیمین و شوگا بودن گفتن فردا مسابقه داریم و گفتن بازم ما دو تا با هم افتادیم البته اختیاریه شرکت در مسابقه
تهیونگ : خوبه من شرکت نمیکنم
ات : تو خیلی غلط کردی من میخوام شرکت کنم
تهیونگ : ولی من نمیخوام
ات با لحن کیوت : خیلی بدییی باهات قهرم
تهیونگ : وقتی اونجوری گفت دلم نیومد بگم نه باشه بابا شرکت میکنم
ات : واقعا مرسیییی
تهیونگ : خوب دیگه برو بخواب چون از اونجایی که مشخصه خیلی خوابالویی فردا دیر نرسیم
ات : باشه شب بخیر
تهیونگ : شب بخیر
ات : راستی چیزه
تهیونگ : بله
ات : مرسی بابت امشب
تهیونگ : خواهش میکنم کاری نکردم اما واقعا تعجب داشت که چجوری حق اون پسره ی عوضی نزاشتی کف دستش
ات : خیلی ترسیده بودم برا همین دستو پامو گم کرده بودم من برم بخوابم دیگه که دیر نرسیم
تهیونگ : باشه شبت بخیر
ات ویو : با ۱دای زنگ گوشیم از خواب بیدار شدم رفتم دست و صورتمو شستم یه لباس انتخاب کردمو در اتاقو که باز کردم ....
۸.۲k
۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.