ویو کوک

ویو کوک
که یهو صدای شلیک اومد

جین = هوی کوک
کوک = بابا ترسیدم مثل آدم صدا بزن دیگه شلیک چیه اخه
جین = ۴ بار صدات زدم جواب ندادی فک کنم باید اینطوری هوشیارت کنم
کوک = ببخشید
جین = اووووووو ببین چیکارا که نکردی بلا میخوای از ات خواستگاری کنی اووووو
کوک = اره فقط امید وارم قبول کنه استرس دارم
جین = کوک نگران نباش اخه کی میتونه به تو نه بگه
کوک = باشه صبر کن به ات زنگ بزنم بگم بیاد

ویو ات
نشسته بودم که کوک زنگ زد نگاه به ساعت کردم دیدم ساعت ۵و نیمه واییییییییییی رفتم یه دوش ۱۰ مینی گرفتم و اومدم یه ارایش غلیظ کردم و لباسمو پوشیدم که ساعت شد ۶ و نیم واییییییییییی کوک کلمو میکنه
کوک زنگ زد

کوک = ات کجاییی چرا زنگ میزنم جواب نمیدی من پلییینم میشه بیای
ات = ببخشید هواسم به ساعت نبود اومدم

رفتم پایین پیش کوک وای خدا چقدر خوشکل شده بود

ویو کوک
وایی ات چقدر جذاب شده بود

کوک = سلام بانو بریم
ات = بریم خرگوش
کوک = باشه جوجه

رفتم درو واسه ات باز کردم فرستادمش تا کیف و وسایل اضافه رو به بادیگارد ها بده که اونا هم ببرن تو آلونک تو باغ
ات داشت میومد
خودمو آماده کردم بهش گفتم