چند پارتی

چند پارتی
وقتی دخترش خودکشی کرد اما هنوز.......

پارت آخر

۲سال بعد
لونا ویو:
خب.... چندسال از کاراموزی گذشته و ماهم دبیو کردیم
اسم گروهمون رو گذاشتیم TODOKA گروهمون ۵نفرس
من...جیا...بورام...سوجین...جیهیونگ
اسن فندوممون هم KATO عه
من یه چندبار تصمیم گرفتم برم به مامان و بابام بگم من هنوز زنده ام ولی....
هنوز دلم نیست برم بهشون بگم اما امروز تمام شجاعتمو جمع کردم و خواستم برم ببینمشون
حاضر شدمو رفتم سمت خونشون اما مطمئن نیستم که خونشون همونه یانه
نیم ساعت تو راه بودم که بلاخره رسیدم و زنگو زدم.....

جیمین ویو:
۳سال هست که داریم دنبال لونا میگردیم پلیسا قطع امید مردم و گفتم امکان نداره لونا رو پیدا کنیم اما ما هنوزم دنبال لونا هستیم......ا.ت رفته بود بیرون برا خرید منم خونه تنها بودم...که دیدم زنگو زدن
رفتیم درو باز کنم که با چیزی که دیدم اشک تو چشام جمع شد اون...اون...لونا بود باورم نمیشه چقد بزرگ شده بود.....انقد شوکه شده بودم که نمیتونستم تکون بخورم که دیدم ا.ت اومد تو حیاط که با دیدن لونا همه‌ی وسایل از دستش افتاد و دوید سمت لونا منم رفتم پیش لونا بغلش کردم
جیمن:لونا...دخترم(با بغض)
لونا:با..با دلم خیلی برات تنگ شده بود (گریه)
جیمین:منم عزیزم دیگه هیچوقت تنهامون نزار
لونا:هیچوقت........هیچوقت........هیچوقت ترکتون نمیکنم دیگه
بعدش رفتیم تو خونه و کل داستان رو براشون تعریف کردم
اون روز تصمیم گرفتم بریم کمپانی که به اعضا هم بگیم لونا برگشته
حاضر شدیم اول رفتیم یه کیک بگیریم بعد رفتیم سمت کمپانی......
به لونا گفتم بره یه جا قایم بشه و منتظر اعضا بودیم.که اومدن
نامجون:چه خبره که کیک گرفتین تولد کسیه؟
جیمین:تولد که نه ولی بازگشته یکیه....
که لونا اومد بیرون
همه ی اعضا با تعجب داشتن نگاه میکردن
اعضا:لونا خودتی؟(با بغض و خوشحالی)
لونا:آره عمو ها خودمم(با بغض)
شوگا:میدونی چقد دلمون برات تنگ شده بود؟
لونا:منم دلم براتون تنگ شده بود
اعضا اومدن لونا رو بغل کردن
امشب انگار لونا اجرا داشت و قرار بود ماهم بریم
کیک رو خوردیم که لونا خواست بره تمرین اعضا هم اصرار کردن که برن تمرین رو ببین

فلش بک به بعد اجرا:
لونا رفته بود پشت صحنه که اعضا اومدن پیشش
اعضا:دختر عالی بودی...
لونا:مرسی😁
اون شب هم کلی بهشون خوش گذشت....


تمام...

بچه ها امید وارم از این فیک خوشتون اومده باشه
منتظر فیک بعدی باشید😉
باییی😊