خانواده کیم 😹، پارت۶

#خانواده_کیم_😹، #پارت۶
ساعت سه صبح.......
دیرین دیرین دیرین،،،، زنگ گوشی بود با صداش بلند شدمو دیدم که........هههههههههه😱😱😱😲😲زمان مرگم فرا رسیددددددد،،،،، حول حول بودم دوان دوان رفتمو لباسامو پوشیدم ..... عجیب بود هیچ صدایی یا کسی تو خونه نبود 😕رفتم لباسمو پوشیدمو اماده شدم که برم وسایلام تو بالکن بود،،، رفتم بردارم که یدفه صدای خنده شنیدم،،،،😧😨،،،،،، ترسیدم برگشتم دیدم واییییی😱😱😨😨😨



اون دو تا خنگ بودن😒😓،گفتم که :
+سلام
_خخخخخخخخ امروز میری ارههههه😂😂
+خوب اره😑
_باشه برو به سلامت😂😂،،،،،ولی به ولاه قسم اگه به جئون دس بزنی یا بهش بگی اوپا دیگه خودم میارمت اینجا😬😡
تهدیدم میکرد ،،،،مصخره،،،😑
+باشه حالا محدثه کوش؟
_رفته برات اوتوبوس بگیره
+اهان پس ایستگاه
_اره میخواد تا فرودگاه باهات بیاد بعد بره خونشون
+ببینمت نقشه که نکشیدین هنننننن😤😕😠
_نه بابا ولی مطمعن باش میکشمت اگههههه دیگه دیگه😬
+باشه مراقب مامانو بابا باش
_راستی سفارشامون که یادت نرفته
+چشششششمممممممممم😡😑
باهاش خدافظی کردم و رفتم سمت ایستگاه تو ایستگاه دوستمو محدثه منتظرم بودن ،،،،،
+واییییی مهناززز خیلی......حرفمو قطع کرد
_ببین من چی میگم امضاهات یادت نره اون بوسم فیلم بگیر
_دیوانه شدی میخوای من بمیرمممممم😑😐
+نه ،......حالا برو به سلامت مراقب خودت باش
انگار داشتم میرفتم عملیات😒😹،،با محدثه سوار اتوبوس شدیمو بسملاه😹بزن بریممممممم
تو راه همش اهنگای اعضارو گوش میدادم ،،،،محدثه همون که پاشو گذاشت تو اتوبوس خوابید خیلییییی بی خیاله😒😓

لایک و کامنت یادتون نره😘