Part52

#Part52


- هوییی پاشو بریم
با اخم‌نگاهم‌کرد و صندلی کنارم نشست
با حس بوی مشروب ۶۰٪
با اخم تندی برگشتم سمتش
- میدونی اگه بهم دروغ بگی چی میشه ؟
- نه
- اگه تموم این مدت دروغ گفته باشی کاری باهات میکنم که مرگ آرزوت باشه !
- منظورت چیه یاشار ؟ چیش‌‌‌‌‌
- آقا ! یاشار نه آقا!.
بفهمم با نقشه اومدی کاری میکنم باهات که فقط التماسم کنی بزارم یه ساعت فقط یه ساعت راحت زندگی کنی !
با صدای لرزونی گفت :
- داری میترسونیم!
- مهمه ؟!
مشروب خوردی ؟
با جواب ندادنش داد زدم :
- میگم مشروب خوردیییی
- نه
- خفه شو !
یه جواب درست بده به من ...
دروغ بگی سر خودتو به باد میدی !
- دارم راست
- ششششششش خفه ! صدات در نیاد
حرفم و دوبار گفتم بشه ۳ خودت میدونی !
یبار دیگه میگم ... مشروب خوردی ؟
- نه
عصبی مچ دستشو پیچوندم و زیر لب غریدم :
- پس این بوی کدوم کثافتیه هااا
- اخخ نکن نکن چت ش
دوباره داد زدم
- گفتم صداات در نیاد!
و پامو رو پدال فشار دادم
- من یه آدم علاف و مست پاتیل تو باندم نمیخوام که از قضا بزور اومده این تو !