مافیای خشن من :

مافیای خشن من :
𝕻𝖆𝖗𝖙/15
راوی:
کوک پتویی روی خودش و ا.ت کشید اونا به ماه نگاه میکردن و همدیگه رو بغل کرده بودم که متوجه برفی شدن که داشت میبارید
+یا داره برف میاد(خوابالود)
_اوهوم
_میگم ا.ت نظرته ازدواج کنیم ویه دختر و پسر بیاریم اسماشونم سوجین و سوجون بزاریم؟
+....
_ا.ت؟
+....
کوک ویو:
داستم حرف میزدم که جوابی از ا.ت نشنیدم وقتی دیدمش مثل یه بچه خودشو تو بغلم جا کرده بود و خوابیده بود...کیوت، سر همین کاراش عاشقش شدم
(صبح)
ا.ت ویو:
صبح بیدار شدم که با قیافه هات و جذاب کوک روبه رو شدم
_بیدار شدی؟ (با صدای بم و دارک)
+اوهوم
با کوک بلند شدیم و صبحونه درست کردیم بعدش کوک منو رسوند خونه
(چند هفته بعد)
ا.ت ویو:
چند هفته از قرار گذاشتنم با کوک میگذره با هیونجین بهم زدم چون گفت از یکی دیگه خوشش میاد ولی هنوزم باهم دوستیم قضیه کوک رو به تهیونگ گفتم اولش مخالفت کرد اگه جیمین و مینهی نبودن هیچوقت قبول نمیکرد
امروز قرار بود با کوک برم بیرون که به گوشیم پیام داد
پیام:
انیونگ...ا.ت مکان عوض شد بیا به جای رودخانه هان بریم قدم بزنیم پارک... (خودتون یچی بگید) چطوره؟
+اوک
تعجب کردم کوک انقدر سرد حرف زد ولی خب شاید خستس
#کره #بی_تی_اس #ارمی #جانگکوک #جیمین #تهیونگ #هوسوک #نامجون #جین #شوگا #کیم_نامجون #کیم_سوکجین #مین_یونگی #جانگ_هوسوک #پارک_جیمین #کیم_تهیونگ #جئون_جانگکوک #فیک#فیک_بی_تی_اس #فیک_تهیونگ #فیک_جیمین#فیک_کوک#فیک_جیهوپ#فیک_شوگا#فیک_جین#فیک_نامجون