پارت۷
پارت۷
به نام خدا
توضیحات رو به دایی توضیح دادم
دایی گفت که باید روی تمام کار هاشو دقت کافی رو داشته باشم ،باید نظرشون رو به خودم جلب کنم،خدا رو شکر خودم تنها نمیرم
اوففففففف
به خونه اومدم لباسام رو جمع کردم تا تونستم لبلس های پوشیده برداشتم فردا صبح باید میرفتم خونه ی رهام مختاری پسر بزرگ ترین باند قاچاق دختر تا حالا چند نفرشون رو گرفته بودیم ولی رضا خانشون یعنی رییس باند فرار میکرد
دلم برا شیدا تنگ شده بود زنگی زدم بهش
شیداـــ به به ببین کی زنگ زده ؟
ـــ بِخَف بابا کاری نکن که قطع کنم اومدم حلایت بگرم ازت
شیداـــ ماموریت میری؟؟ پوریا هم ماموریت داشت
ـــ ای خدا باز من به این دوست چُلمَنگِمون زنگ زدم هی پوریا فلان پوریا بمان
شیداـــ 😂 😂
ــ مرز
شیدا ـــ خداحافظ من باید برم
ـــ گمجو بای
اخیش حالم سرجاش اومد گوشی رو پرت کردم کنار خوابیدم مگه خوابم میومد
هی گوسفند میشماردم هی نمیدونم چی میشماردم هیچ اها یادم اومد امپی پلیر درمان بی خوابیم بود درش اوردم هندسفیری هامم گذاشتم تو گوشم بشمار سه خوابم برد
رهام ....
امروز صبح دختره فامیلش چی بود اها آریا میمود دوست داشتم جلوش خیلی خشک رفتار کنم دلم می خواد ازم حساب ببرهبلند شدم رفتم حموم از حمکم اکمدم بیرون لباس رسمی پوشیدم
رها.....
اخیش بالاخره رسیدم از تاکسی پیاده شدم وسایلم رو دراوردو پولشو دادم ورفت سرم رو که برگردونندم اههههههههه😮 😮 😮 دهنم باز موند از بس این خونه بلند وخوشگل بود🏛 اوففففف یه سمت زنگ خونه رفتم حالا کدوم زنگ رو بزنم هزار تا زنگ بودن
اها بزار زنگ بزنم به خودش
ــ سلام خوبید من دمه در حستم ولی نمیدونم کدوم زنگ رو بزنم
رهام ـــ طبقه ۱۴خونه سمت چپیه
قطع کرد ای بر پدرت لعنت گراز خر
تلفن رو گذاشتم تو کیفم و در باصدای تیکی باز شد در رو حل دادم وارد شدم
********************************************
نشد که بیشتر بنویسم
به نام خدا
توضیحات رو به دایی توضیح دادم
دایی گفت که باید روی تمام کار هاشو دقت کافی رو داشته باشم ،باید نظرشون رو به خودم جلب کنم،خدا رو شکر خودم تنها نمیرم
اوففففففف
به خونه اومدم لباسام رو جمع کردم تا تونستم لبلس های پوشیده برداشتم فردا صبح باید میرفتم خونه ی رهام مختاری پسر بزرگ ترین باند قاچاق دختر تا حالا چند نفرشون رو گرفته بودیم ولی رضا خانشون یعنی رییس باند فرار میکرد
دلم برا شیدا تنگ شده بود زنگی زدم بهش
شیداـــ به به ببین کی زنگ زده ؟
ـــ بِخَف بابا کاری نکن که قطع کنم اومدم حلایت بگرم ازت
شیداـــ ماموریت میری؟؟ پوریا هم ماموریت داشت
ـــ ای خدا باز من به این دوست چُلمَنگِمون زنگ زدم هی پوریا فلان پوریا بمان
شیداـــ 😂 😂
ــ مرز
شیدا ـــ خداحافظ من باید برم
ـــ گمجو بای
اخیش حالم سرجاش اومد گوشی رو پرت کردم کنار خوابیدم مگه خوابم میومد
هی گوسفند میشماردم هی نمیدونم چی میشماردم هیچ اها یادم اومد امپی پلیر درمان بی خوابیم بود درش اوردم هندسفیری هامم گذاشتم تو گوشم بشمار سه خوابم برد
رهام ....
امروز صبح دختره فامیلش چی بود اها آریا میمود دوست داشتم جلوش خیلی خشک رفتار کنم دلم می خواد ازم حساب ببرهبلند شدم رفتم حموم از حمکم اکمدم بیرون لباس رسمی پوشیدم
رها.....
اخیش بالاخره رسیدم از تاکسی پیاده شدم وسایلم رو دراوردو پولشو دادم ورفت سرم رو که برگردونندم اههههههههه😮 😮 😮 دهنم باز موند از بس این خونه بلند وخوشگل بود🏛 اوففففف یه سمت زنگ خونه رفتم حالا کدوم زنگ رو بزنم هزار تا زنگ بودن
اها بزار زنگ بزنم به خودش
ــ سلام خوبید من دمه در حستم ولی نمیدونم کدوم زنگ رو بزنم
رهام ـــ طبقه ۱۴خونه سمت چپیه
قطع کرد ای بر پدرت لعنت گراز خر
تلفن رو گذاشتم تو کیفم و در باصدای تیکی باز شد در رو حل دادم وارد شدم
********************************************
نشد که بیشتر بنویسم
۴.۴k
۳۰ فروردین ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.